سواد علمی



یکی از مناقشه برانگیز ترین تعاریف در حیطهء مسائل مربوط به علم، مفهوم سواد علمی است . اما به راستی سواد” چیست؟ توان خواندن و نوشتن و محاسبات ساده ریاضی، بهره مندی از دانش عمومی و اطلاعات سطحی ،یا در اختیار داشتن دانش تخصصی و عمیق؟ نتایج یک پژوهش در دانشگاه هاروارد نشان می دهد که کمتر از ده درصد کارشناسان ارشد می توانند توضیح دهند چرا هوا در تابستان، از زمستان گرمتر است. یا در پژوهش دیگری که در دانشگاه جرج ماسون انجام شده، بیش از پنجاه درصد دانشجویان کارشناس ارشد نتوانستند فرق بین اتم و مولکول را به درستی تعیین کنند. در نمونه ای دیگر Robert M. Hazen از بیست و چهار فیزیکدان و زمین شناس دارای مدرک دکترا خواست تا تفاوت بین DNA و RNA را توضیح دهند. تنها ۳ نفر از پس این پرسش برآمدند.
اما در مجموع خطر افراد کم سواد ، در توسعه و ترویج شبه علم به مراتب بیشتر از خطر افراد بی سواد مطلق است. افراد در رده کم سواد به نوعی خوشه چینان علم هستند. اما عموما” سهمی در تولید علم ندارند ولی ممکن است علی الاصول به مقوله علم” ، پیگیری اخبار علمی و … علاقه مند باشند. اما مشکل اینجاست که اغلب، سرنای علم را از سر گشاد آن میزنند. آنها راجع به کرمچاله ها، جهان های موازی، سفر در زمان، بوزون هیگز، شبیه سازی و مساله سلولهای بنیادی، بیگ بنگ و … چیزهایی شنیده اند و بصورت پراکنده اینجا و آنجا راجع به آنها مطلب خوانده اند. سپس این تصور برایشان پیش آمده که همهء اینها را می دانند” .
این تصور کاذب ، خطر بزرگی برای ترویج شبه علم است. چون فرد بصورت نیم بند و آماتوری ، حاصل درک خودش از یک موضوع را به دیگران منتقل می کند. نه آن چیزی که واقعا” باید باشد.
مثلاً بسیاری از افراد که حتی کمترین آشنایی با الفبای نظریه کوانتومی در فیزیک جدید ندارند تا جایی که دلشان بخواهند از این نمد برای خود کلاه درست می کنند.
تصور کنید فردی علاقمند به علم، جایی خوانده که وضع گربهء شرودینگر تا زمانی که در جعبه باز نشود بلاتکلیف است و تا زمان مشاهده معلوم نیست واقعیت چه خواهد شد. ممکن است این فرد تصور کند به همین منوال، ماه در آسمان نیز تا زمانی که مشاهده نشود وجود ندارد. سپس حاصل درک خودش را برای سایرین تعریف کند. مثلا” بگوید: می دانستید که فیزیک کوانتوم میگوید تا زمانی که به ماه نگاه نکنی ماه در آسمان نیست و به محض نگاه کردن به وجود می آید؟ این درک اشتباه چه از روی ناآگاهی باشد چه برای فضل فروشی، زمینه ترویج شبه علم در جامعه را فراهم می نماید.

۱) مدتی پیش آقای فرزاد حسنی» در مسابقه‌ی برنامه‌ی اکسیر» پرسش دشواری را از یک شرکت‌کننده ‌پرسید. پاسخ شرکت‌کننده صحیح نبود. سخنان آقای حسنی در ادامه‌ی این برنامه و نوع برخورد او با شرکت‌کننده‌ی محترم، واکنش بسیاری از تماشاگران و مخاطبان برنامه را درپی داشت. بسیاری به این‌نوع برخورد مجری تلویزیون نسبت‌به مخاطبان انتقاد کردند. برخی دیگر رسالت و وظیفه‌ی رسانه در قبال مخاطبان و شیوه‌ی درست مواجهه‌ی مجری و رسانه‌ی فراگیری مانند تلویزیون را یادآور شدند. برخی گفتند حسنی باید معذرت‌خواهی کند. برخی دیگر هم گفتند فاجعه عمیق‌تر از آن است که با یک معذرت‌خواهی حل ‌شود و باید بنیادی‌تر اندیشید. اما من امروز می‌خواهم از زاویه‌ی دیگری به این موضوع نگاه کنم. می‌خواهم بگویم حتی اگر شرکت‌کننده‌ی محترم پاسخ درستی می‌داد یا حتی اگر آقای حسنی برخورد محترمانه‌ای با این شرکت‌کننده و پاسخ غلطش داشت، بازهم یک انتقاد بزرگ و اصلی وارد بود؛ اینکه ما نمی‌دانیم اطلاعات عمومی چیست و چه فرقی با سواد علمی دارد؟»

download (6)

۲) دانش‌آموز راهنمایی که بودم، هروقت می‌خواستم آدم‌بزرگ‌ها را سرکار بگذارم از آنان می‌پرسیدم جزایر لانگرهانس» کجاست و از حدس‌های غلطشان لذت می‌بردم. آخر کار هم به بهانه‌ی اینکه خودم هم نمی‌دانم، جواب درست را نمی‌گفتم و از اینکه آنان را در خماری نگه‌داشته‌ام، کیفور می‌شدم. (جزایرلانگرهانس (Islets of Langerhans) سلول‌هایی درون لوزالمعده (پانکراس) هستند که هورمون‌های خاصی ازجمله انسولین را ترشح می‌کنند.)

۳) مشابه رفتار کودکی‌ام را تلویزیون در برنامه‌ی اکسیر تکرار کرد. این برنامه تصویر زنی را نشان داد و از شرکت‌کننده خواست نامش را حدس بزند. در پاسخ‌ها نام سه مرد شناخته‌شده (آلبرت اینشتین»، توماس ادیسون»، دیه‌گو مارادونا») بود. گزینه‌ی دیگر مری‌بارت» بود که به‌نظر می‌رسد نامی نه و جواب درست پرسش است. غافل از اینکه  این گزینه نام یک بیماری مری است. (مری‌بارت (Barrett’s esophagus) تغییر بافت قسمت انتهایی مری است که اغلب از تحریک مداوم مری توسط اسیدمعده ناشی می‌شود.) به‌بیان‌دیگر پاسخ درست در میان گزینه‌ها نبود و پرسش از اصل و اساس، فریبکارانه طرح شده است. شخص دیگری هم نمی‌توانست پاسخ درست را از میان گزینه‌های موجود انتخاب کند. گیرم که این فرد به‌اندازه‌ی دیتاسنترهای گوگل، اطلاعات در مغزش ذخیره داشت و جواب درست را می‌دانست، چه گزینه‌ای را می‌توانست انتخاب کند؟ هیچ‌کدام.

۴) اولین‌بار در دانشگاه و در درس اصول محاسبات شیمی صنعتی» با مفهوم امتحان کتاب‌باز» آشنا شدیم. در این نوع امتحان‌ها، دانشجو می‌تواند از کتاب و جزوه و حل‌المسائل استفاده کند. ما تازه با مفهوم امتحان کتاب‌باز آشنا شده بودیم. گمان می‌کردیم با در اختیار داشتن کتاب و جزوه و حل‌المسائل، امتحان‌دادن کار آسانی است. برای همین خود را از درس خواندن معاف کردیم. البته نتیجه‌ی امتحان فاجعه‌بار بود. تعداد زیادی از دانشجویان، از ۱۰۰نمره‌ی امتحان، صفر گرفتند و فقط سه نفر قبول شدند. (خواهش می‌کنم نمره‌ی مرا در این امتحان نپرسید.) چرا نتیجه‌ی آزمون فاجعه‌بار بود؟ چون ما همه‌چیز را بدون آنکه معنای دقیق آن را بدانیم -از نام مرکز استان‌ها و واحد پول کشورها تا قضیه‌ی فیثاغورس- فقط حفظ ‌می‌کردیم. نتیجه اینکه چون فکر کردن را بلد نبودیم و نیستیم از حل مسئله‌ای که پیشتر با آن روبه‌رو نشده‌ایم، درمی‌مانیم.

۵) در سال سوم دانشگاه، دانشجویی پرسش‌نامه‌ای آورد که حاوی سؤال‌های بسیار ساده‌ی علمی بود. سؤال‌هایی ازجمله اینکه چرا کشتی‌‌های آهنی در دریا غرق نمی‌شوند؟ هواپیما چگونه در آسمان می‌ماند و سقوط نمی‌کند و پرسش‌های دیگری ازاین‌دست. نتیجه‌ی آزمون شرم‌آور بود. چرا؟ ما در دوره‌ی دانش‌آموزی با بیشتر مفاهیم مطرح‌شده در این پرسش‌ها آشنا شدیم اما به عمق معنای آنها پی نبردیم. نتیجه اینکه ما بلد بودیم هر چیزی را تعریف کنیم، بدون اینکه معنای واقعی آن را بدانیم. آنجا بود که مشخص شد بسیاری از دانشجویان شیمی هم تصور دقیقی از اتم»، مولکول» و عنصر» ندارند و تفاوت‌شان را نمی‌دانند.

۶) بسیاری از مردم و حتی رسانه‌هایی مانند تلویزیون، اطلاعات عمومی را با سواد علمی اشتباه گرفته‌اند. به‌نظر برخی از مردم، کسی که چیزهای زیادی می‌داند و مثلا جدول رومه را سریع حل می‌کند، با‌سواد است. باید تأکید کرد کسی‌که مثلا طول دیوار چین یا بنیانگذار فلان سلسله یا کارگردان بهمان فیلم را بداند، باسواد نیست و کسی که اینها را نمی‌داند هم بی‌سواد تلقی نمی‌شود. پیش‌ازاین می‌شد با مراجعه به هر کتابخانه و استفاده از کتاب‌های مرجع به اطلاعاتی درباره جزایر لانگرهانس یا مری‌بارت دست یافت. امروز با گسترش اینترنت، یافتن پاسخ چنین پرسش‌هایی به‌مراتب ساده‌تر شده است. به‌همین‌دلیل، امروزه هیچ‌کدام از مدارس و دانشگاه‌ها و نظام‌های آموزشی معتبر، طول فلان رودخانه و جمعیت بهمان کشور را نمی‌آموزند و در آزمون‌های خود، از چنین چیزهایی، سؤال نمی‌پرسند. سال‌هاست که مشخص شده است شناخت چهره‌ی اینشتین از مارادونا، سواد محسوب نمی‌شود. اگر مفهوم نسبیت را درک کردی، باسوادی، در غیر این‌صورت کسی که عکس‌های اینشتین را دیده باشد و چهره‌ی او را بشناسد، باسواد محسوب نمی‌شود. امروزه نظام‌های آموزشی معتبر در سراسر جهان به‌جای اینکه اطلاعات زیادی را وارد مخ دانش‌آموزان کنند؛ سعی دارند شیوه‌ی تفکر را به آنها آموزش دهند. دلیل این‌کار هم این است که فرد بتواند با استفاده از منابعی که همیشه و همه‌جا در دسترس است، مسائل تازه (نه مسائل تکراری و قدیمی) را حل کرده یا بتواند صحت ادعاهای دیگران را به‌روشی نظام‌مند ارزیابی کند.

۷) امروزه سواد علمی را چنین تعریف می‌کنند: سواد علمی، دانش و درک مفاهیم علمی و به‌کار بردن آنها در روند تصمیم‌گیری شخصی، امور شهروندی و فرهنگی و بهره‌وری اقتصادی است. سواد علمی معمولا از روش‌شناسی، مشاهده و نظریه‌پردازی تشکیل می‌شود. یک شهروند با سواد علمی می‌تواند کیفیت ادعاهای مطرح‌شده از طرف رسانه‌ها، ت‌مداران و تبلیغات را بر اساس اعتبار منابع و روش‌شناسی تعیین کند. او می‌تواند صحت نتیجه‌گیری‌های آنان را بسنجد.» متأسفانه امروزه ما تا حد زیادی از این نوع سواد بی‌بهره‌ایم. درنتیجه لازم است نظام آموزشی و به‌موازات آن رسانه‌ها در تقویت این نوع سواد، بکوشند.

برای مثال بسیاری از کارشناسان علم بر این باورند که ساده‌ترین وظیفه‌ی مروجان علم این است که مردم را با آخرین دستاوردهای علم آشنا کنند. آنها معتقدند وظیفه‌ی مهم‌تر آنها این است که ماهیت علم و فرآیند پدید آمدن علم، چگونگی پدید آمدن نظریه‌های علمی و راه‌های تأیید یا رد نظریه‌ی علمی را بیاموزند. یاد استادمان گرامی که می‌گفت اگر قوانین و دستاوردهای علم را یاد نگرفتید، دست‌کم طرز تفکر علمی را یاد بگیرید.

۸) دستفروش مترو ادعا می‌کند که نوع خاصی از دستبند می‌تواند از خود یون‌های منفی ساطع و یون‌های مثبت بدن را خنثی و همانند آبشاری در دل طبیعت به او آرامش دهد. او با این ادعا می‌‌تواند این دستبند را با قیمتی بسیار به مشتریان (حتی کارشناس شیمی که سال‌ها تعریف اتم، مولکول، آنیون و کاتیون را خوانده است) بفروشد. این معامله نشان می‌دهد حتی برخی از تحصیل‌کرده‌ها هم به بینش علمی در زمینه‌ی آنیون و کاتیون نرسیده است و فقط انبوهی از محفوظات در زمینه‌های شیمی، فیزیک و زیست‌شناسی در سرش دارد. آن‌هم بدون آنکه این دانسته‌ها باهم ارتباط سازنده‌ای داشته باشند و او بتواند ادعای جدید را با استفاده از دانسته‌های قبلی خود ارزیابی کند. به‌این‌ترتیب یک شیاد می‌تواند یک لامپ معمولی را درون یک‌تکه سنگ شفاف جاسازی کند و با این ادعا که موجب آرامش در خواب می‌شود باقیمت گزاف به تحصیل‌کرده‌ها بفروشد.

به امید روزی که نظام آموزش‌و‌پرورش و همچنین دیگر دستگاه‌های فرهنگی و همچنین رسانه‌های ما، تفاوت سواد علمی از اطلاعات خام و بی‌ارزش را درک کنند.


ک پنجم جمعیت جهان بی‌سواد است، یعنی حدود یک میلیارد انسان نمی‌توانند متن ساده‌ای را به زبانی معین بخوانند و بنویسند. روشن است که با سواد بودن مردم برای جامعه اهمیت دارد و تمام کشورهای پیشرفته نخست به‌
سواد علمی (1)

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون 
 

یک پنجم جمعیت جهان بی‌سواد است، یعنی حدود یک میلیارد انسان نمی‌توانند متن ساده‌ای را به زبانی معین بخوانند و بنویسند. روشن است که با سواد بودن مردم برای جامعه اهمیت دارد و تمام کشورهای پیشرفته نخست به‌ این کار پرداخته‌اند، لذا می‌بینیم که قریب به 99 درصد جمعیت این کشورها باسواد است. از این رو، مبارزه با بی‌سوادی و گسترش با سوادی در کشورهای توسعه نیافته ضرورت دارد و بارها مورد بحث قرار گرفته است. اما نکته این جاست که چند درصد از باسوادان برخوردار از سواد علمی هستند؟ سواد علمی ویژگی‌ها و مرزها وضرورت‌های خاص خود را دارد که در این مقاله اجمالا مورد بحث قرار می‌گیرد.
1. باسوادی ااما به معنای برخورداری از سواد علمی نیست. چه بسا کسانی که رمان‌های زیادی بخوانند اما سواد علمی نداشته باشند. در ایالات متحدة امریکا میزان باسوادی (توانایی برای نوشتن و خواندن) بیش از 95 درصد است. اما بنا به بررسی‌هایی که جان میلر، سرپرست "آزمایشگاه آرای عمومی" در دانشگاه ایلینوی شمالی، انجام داده، میزان باسوادی علمی آن کشور در سال 1979 هفت درصد و در سال 1985 پنج درصد تعیین شده است. دکتر میلر در این بررسی‌ها تلفیق سه نکته را مبنای سنجش قرار داد: فهم روش علمی، آگاهی از اصطلاحات معمول علمی، و درک آثار اجتماعی دانش.
این گونه بررسی ها در کشورهای پیشرفتة دیگر نیز انجام می‌گیرد. جا دارد که در کشور ما نیز هرچند گاه یک بار سنجشی از سواد علمی مردم انجام گیرد. زیرا چنین بررسی یکی از طریق‌هایی است که هم میزان موفقیت نظام آموزشی و رسانه‌های گروهی و هم سطح آگاهی مردم از علم و جهان پیرامون خود را نشان می‌دهد.
2 . تحصیل در مدرسه و مطالعة کتا و مجله معمولا پیش نیاز کسب سواد علمی است، مگر یم مورد استثنایی و دشوار: بهره گیری محض از رادیو وتلویزیون. اصولا کسانی از برنامه‌های علمی رادیو و تلویزیون بهتر استفاده می‌کنند که قبلا مطالب پایه‌ای را در کتاب‌ها و مجلات خوانده باشند. با این همه، برخی از نهادهای دست اندر کار آموزش و توسعة اجتماعی در مناطق دور افتاده و اجتماعات بی‌سواد، از وسایل سمعی و بصری برای گسترش آگاهی‌های حرفه‌ای و بهداشتی بهره می‌گیرند.
گسترش سواد علمی مستم بهره جستن از سه نوع وسیله است:
الف) مدارس که چند و چون آن‌ها با کارآمد بودن نظام آموزشی، تدریس معلمان، محتوای کتاب‌های درسی، و امکانات آزمایشگاه و کتابخانه ارتباط دارد. در کشورهای توسعه نیافته که هنوز به "عصر اطلاعات" نرسیده‌اند، مدرسه و کتاب درسی مهم‌ترین وسیله برای کسب آگاهی‌های علمی است.
ب) رسانه‌های همگانی از جمله مجلات علمی عمومی، صفحة علمی رومه‌ها و برنامه‌های علمی رادیو و تلویزیون. در این‌جا بد نیست از مجلة هفتگی "اومیست" (چاپ انگلستان) یادی کنیم. این مجلة علمی نیست بلکه به حوادث ی و امور اقتصادی و اجتماعی اختصاص دارد اما در هر شمارة آن بخشی دربارة علم و تکنولوژی چاپ می‌شود تا خوانندگانش از تازه‌های جهان علم و صنعت نیز آگاهی یابند زیرا امروز علم و مصنوعات آن به تمام عرصه‌های اجتماعی راه یافته و در هم بافته شده است و مبنای توسعة اقتصادی محسوب می‌شود. رسان‌های همگانی باید به علم چنان که شایسته است اهمیت دهند.
پ) فعالیت‌ها و تاسیسات اجتماعی از قبیل کتابخانه‌های عمومی و کودکان، موزه‌های علمی و تاریخ طبیعی، باغ‌های جانور شناسی و گیاه شناسی، آسمان نما، جلسات سخنرانی، نمایشگاه‌های کتاب و علم صنعت، مسابقات مقاله نویسی و. در کشورهای پیشرفته، اصولا نهادی مخصوص گسترش علم در میان مردم وجود دارد، مثلا " انجمن امریکایی برای پیش برد علم" (BAAS) که در سال 1831 در انگلستان ایجاد شد. تاسیس چنین سازمانی در کشور ما ضرورت دارد.
3. چنان که هر فردی که خواندن و نوشتن می‌داند نباید حتما نویسنده و ادیب باشد، هدف از اشاعه و کسب سواد علمی وما به منظور دانشمند شدن نیست. کسی که می‌تواند رومه بخواند و به دوستش نامه بنویسد، شاید نتواند در رومه مقاله بنویسد. به همان سان، کسی که سواد علمی دار حتما نباید بتواند در آزمایشگاه کارکند. دانشمند شدن جنبه‌ها و شرایط خاص خود را دارد. با این همه، گسترش سواد علمی در جامعه زمینه را برای پرورش دانشمند مستعد و غنی می‌سازد.
در شرح حال بسیاری از دانشمندان می‌خوانیم که در خوردسالی و نوجوانی برخورد با یکی از جلوه‌های علم آ‌ها را تحت تاثیر گذاشته، به وجد آورده، و به مسیر علم کشانیده است. استیفن جی گلد، دیرین شناس معروف معاصر و استاد دانشگاه‌ هاروارد و مؤلف مقاله‌های پرخواننده در مجلة تاریخ طبیعی می‌گوید وقتی پنج ساله بود پدرش وی را به تماشای دایناسورها در موزة تاریخ طبیعی برد و در آن روز وی تصمیم گرفت که دیرین شناس بشود و از رازهای تاریخ حیات آگاهی یابد.
4. در سواد علمی، منظور از "علم" هرگونه اطلاع و آگاهی نیست بلکه مفهوم آکادمیک علم مدنظر است، یعنی مجموعة آگاهی‌هایی نظام دار (سیستماتیک) که دانشمندان از راه تجربه و مشاهده و برهان کسب کرده‌اند (بنگرید به مقالة "علم چیست؟" در ویژه نامة علم، دانشمند، تیر1368). بنابر این، سواد علمی با اطلاعات دربارة "شبه علم" (Psuedo Science) فرق دارد. دانستن داستان‌های اسرار آمیز دربارة طالع بینی و بشقاب پرنده‌ها را نباید به‌حساب سواد علمی گذاشت، برعکس، دلبستگی به این مقولات را باید نشانة بی‌سوادی علمی شمرد.
متاسفانه برخی از مجلات شبه علم را به جای علم قرار می‌دهند تا مردم را شیفته کنند و از این راه پول به جیب بزنند. در امریکا مجله‌ای منتشر می‌شود به نام ویکلی ورلدنیوز (Weekly World News) که آکنده است از خبرهای خارق‌العاده و ظاهرا مربوط به علم. از جمله آمده است: یکه باستان شناس ترک جسد مومیایی شدة یک موجود فضایی را کشف کرده است، این موجود شبیه به انسان است اما پوست سبز رنگی دارد و همچون ات دارای دو بال است! نمونه‌ای دیگر: دانشمندان می‌گویند یک قبیلة آفریقایی از مریخ به زمین آمده است! و. معلوم نیست که این دانشمندان چه نام و نشانی دارند، به کدام مؤسسات علمی وابسته‌اند و یافته‌هایشان در کدام نشریات و محافل علمی ارئه شده است. سردبیر ویکلی ورلد نیوز در مصاحبه‌ای با یک مجلة امریکایی دیگر، شیوة جمع آوری اخبارشان را چنین توضیح داد: مجله 35 خبرچین در نقاط حساس دنیا دارد وهیئت دبیران برای کسب خبر به آنان متکی است، البته هیئت دبیران نمی‌توانند صحت و سقم اخبار را رسیدگی و تأیید کنند (!) .پرسیده شد: چه حکمتی در انتشار چنین مجله‌ای هست؟ پاسخ سر راست این بود: "سرگرمی" (!) سرگرمی به بهای ضربه زدن به علم و ذهن جامعه؟ دلیل واقعی نشر چنین مجله‌ای را از این می‌توان فهمید که هر هفته بیش از یک میلیون نسخه از مجلة ویکلی ورلد نیوز به فروش می‌رود.
در سوی مقابل، جیمز رندی، شعبده باز معروف همراه با دانشمندان نامداری چون کارل سیگان (استاد اختر شناسی در دانشگاه کرنل، رئیس "انجمن سیاره‌ای" و مؤلف کتاب‌های مشهوری چون کیهان و اژدرهای عدن) و استیفن جی گلد، "کمیته برای پیگیری علمی ادعاهای خارق‌العتده" را تأسیس کرده‌اند و در فصلنامه‌شان به نام Skeptical Inquirer پرده از ادعاهای کاذب برمی‌دارند. متاسفانه تیراژ این نشریه فقط 25 هزار نسخه است.
سواد علمی یعنی برخورداری از آگاهی در حدی متعارف از امور اساسی علم و پدیده‌های جهان پیرامون خود. کسی که مثلا فرق میان اتم و مولکول، سیاره و ستاره، گیاه و جانور، ژن وسلول را نمی‌داند از سواد علمی
سواد علمی (2)

مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون 
 

5. سواد علمی یعنی برخورداری از آگاهی در حدی متعارف از امور اساسی علم و پدیده‌های جهان پیرامون خود. کسی که مثلا فرق میان اتم و مولکول، سیاره و ستاره، گیاه و جانور، ژن وسلول را نمی‌داند از سواد علمی برخوردار نیست زیرا از مفاهیم معمول علم و پدیده‌های کلی طبیعت اطلاعی ندارد.
سواد علمی افراد شاید سطوح گوناگونی داشته باشد. مثلا حسن می‌داند که بلندترین قلة روی زمین اورست است اما ارتفاع دقیق آن (8848 متر) را نمی‌داند. حسین ه فقط ارتفاع اورست را می‌داند بلکه آگاهاست که چگونه آن را اندازه گرفته‌اند، چرا آن را اورست نامیده‌اند، اولین کوهنوردی که به آن صعود کرد چه کسی ودر چه سالی بود، قلة اورست از چه سنگ‌هایی ساخته شده است و.
معمولا هرچه انسان بیش‌تر علاقه‌مند یا درگیر موضوعی باشد، سطح آگاهی وی از آن موضوع زیادتر خواهد بود. پرداختن به موضوعی خاص و مورد علاقه امری ناپسندیده نیست (که مطلوب هم هست)، اما غافل ماندن از موضوعات متداول دیگر علم سبب می‌شود که سواد علمی انسان نامتوازن شود. مثلا از کاهش فضا و اخترشناسی اطلاعات انبوهی داشته باشد اما از کارکرد بدن خود اطلاعاتی ناچیز، و برعکس. این ایراد فقط مختص مردم عامه نیست بلکه در مورد دانشمندان نیز صدق میکند. پارسال، در یک کنفرانس در امریکا، رابرت هیزن، زمین فیزیک‌دان معروف در انستیتوی کارنگی واشنگتن، دست به کار جالبی زد: وی از 25 زمین فیزیک‌دان شرکت کننده در کنفرانس پرسید که فرق میان DNAوRNA چیست؟ از آن تعداد دانشمند، فقط دو نفر توانستند جوابی کامل و صحیح ارائه دهند وآن دو نفر نیز در عرصة مولکول‌های آلی فسیل شده تحقیق کرده بودند و از ساختار سلول اطلاعات کافی داشتند.
برای کسب سواد علمی، توجه و آگاهی به اندازه‌ای متعارف به جنبه‌های مختلف علم وجهان پیرامون ضرورت دارد و همین امر یکی از دلایل نشر مجله‌های علمی عمومی است.
6. هرچند که برخورداری از محفوظات عددی دربارة پدیده‌های علم به حدی متعادل لازم است و آدمی را در مطالعه و گفتگوی علمی یاری می‌دهد، سواد علمی به معنی انبار کردن محفوظات عددی نیست. سواد علمی بیش‌تر با نگرش، شیوه و تانوایی فهم امور علمی رابطه دارد.
اجازه بدهید با چند مثال این موضوع را روشن کنیم:
اگر کسی نداند که بلندقدترین یا کوتاه قد‌ترین مرد جهان کیست و قد آنان چند سانتی‌ متر است، ایرادی بر او وارد نیست، مهم آن است که وی بتواند علت علمی بلند قد یا کوتاه قد بودن آدمی را توضیح دهد.
فاصلة زمین از خورشید را شاید از حفظ ندانیم، اما اگر به ما گفته شود که نور خورشید 8دقیقه و 18 ثانیه طول می‌کشد تا به زمین برسد باید بتوانیم فاصلة زمین از خورشید را به دست آوریم چون بارها خوانده‌ایم که نور بالاترین سرعت را در عالم دارد و در هر ثانیه 300 هزار کیلومتر می‌پیماید.
شاید کسی نداند که مغز انسان ده بیلیون سلول عصبی (نورون) دارد و وزن مغز در حدود یک پنجم وزن هر انسان است. ولی اگر درک علمی داشته باشد باید بتواند به بیانی ساده توضیح دهد که چرا وقتی دست به کتری می‌طنیم فوری دستمان را عقب می‌کشیم.
شاید یادمان نباشد که پروتون 1837 برابر سنگین‌تر از الکترون است و هستة اتم فقط یک صد هزارم قطر هر اتم را تشکیل می‌دهد، مهم این است که شناخت صحیحی از ساختار اتم و پیوندهای شیمیای بین اتم‌ها داشته باشیم.
البته قدری محفوظات عددی لازم است اما انبار کردن ذهن با آمار و ارقام عجیب و غریب چه سودی دارد؟ سواد علمی بدین معنا است که از مفاهیم اساسی علم، ساختار و فرایندهای طبیعت، و کاربرد سودمندی اشیا آگاهی داشته باشیم و رویدادهای روزمره را با درک علمی بسنجیم و در کارهایمان از اطلاعات و روش علمی بهره گیریم.
مرحوم دکتر عباس اقبال در مقاله‌ای با عنوان " دانشمند واقعی و معرفت حقیقی"می‌نویسد:" باید آن کتاب را دوست داشت و آن استاد را پرستید که به جای انباشتن مغز و فلج ساختن قوة استنباط شخصی، ذوق طبیعی خواننده و شنونده را به وجد و اهتزاز آورد و غنچة استعداد و لیاقت او را در آغوش ملاطفت و هدایت بشکفاند و چشم نیم خواب او را به مدد نسیمی لطیف تر ازنسیم سحری یعنی به نفحات مهر و نوازش بگشاید و قدم‌های متزل او را در طی طریق حیات روز به روز استوارتر سازد نه آن که با تحمیل مستبدانة استنباطات پا در هوا و محفوظات ثقیل جانکاه خود، خاک مرده بر فرق هر استعداد جوان بپاشد و آب نومیدی و ذلت بر شعلة هر ذوق سوزان بریزد."
7. سواد علمی چه فوایدی دارد؟ چرا باید سواد علمی را در میان مردم گستراند؟
علم اساسا از حس کنجکاوی آدمی برخاسته است. گرچه همگان نمی‌توانند دانشمند و پژوهشگر باشند، همة افراد آدمی می‌خواهند بدانند که مثلا: نور و گرمای خورشید از کجاست؟ چرا باران می‌بارد؟ گیاهان چگونه غذای خود را می‌سازند؟ این همه حیوانات گوناگون چگونه پدیدار شدند؟ غذایی که می‌خوریم به چه می‌انجامد؟. نه فقط آگاهی یافتن از جهان پیرامون خود بلکه کوشش برای کسب چنین آگاهی‌نیز نشاط آور و لذت بخش است.
در جامع‌ای که علم اذهان مردم را روشن نسازد، خرافه نیرو می‌گیرد. مردم دل مشغول باورهای نادرست می‌شوند و امور زندگی را نه بر اساس آگاهی وشناخت علمی بلکه به حرف و خط رمالان می‌گذرانند. در نتیجه، جامعه از قافلة تمدن بشر عقب می‌افتد و رو به اضمحلال تاریخی می‌رود.
مخارج هنگفت کارهای علمی از منابع طبیعی و مالی ملت‌ها پرداخت می‌شود، لذا حق مردم است که بدانند ماحصل این همه خرج و فعالیت علمی چیست و خوشه‌ای از یافته‌های دانشمندان بچینند. چه بسا که تنی چند از نسل جوان شیفتة کسب و آگاهی شوند، علم پیشه گیرند و افق معرفت بشر را پهناورتر و مسیر علم را پربارتر کنند.
افزون بر این، امروز جامعه‌ای موفق است که از دستاوردها و مصنوعات علم آگاهی داشته باشد. موفقیت در تن درستی افراد مستم آن است که مزدم شناخت درستی از تغذیه، ورزش، بیماری، مایه کوبی و نظایر آن داشته باشند. موفقیت در تولید خوابار مستم آن است که کشاورزان آگاهی‌ها و امکانات امروزی را در مورد بذر و خاک و کود و آب و غیره به کار بندند. موفقیت در حرفه‌های فنی و تجاری مستم آن است که شاغلان از اطلاعات باب روز دربارة تولید ودستگاه‌های صنعتی، مدیریت و بازاریابی برخوردار باشند. آثار علم در تمدن امروزی بشر مشهود است، مواد علمی ما را قادر می‌سازد تا زندگی فردی و اجتماعی را مطابق با دستاوردهای علم و تکنولوژی به پیش بریم.
مجلة امریکن ساینتیست در گزارشی راجع به مواد علمی می‌نویسد: " ملت‌هایی که سواد علمی‌شان در سطح پایین است، کارگران و کارمندان با کفایت نخواهند داشت. در بازار جهان خواهند باخت. مصرف کنندگان به دام حقه بازان خواهند افتاد. هیئت داوری در دادگاه‌ها رای ابلهانه اظهار خواهند کردو دولت‌ها تصمیمات بی خردانه خواهند گرفت. این‌ها همه مایة شرم و خجالت است، اما بدتر این که آدمیان بی‌سواد از لحاظ علمی با زاد و ولد بی‌رویه، بمب و آلودگی، خود را به انقراض سوق می‌دهند."

بیگ بنگ: یکی از مناقشه برانگیزترین تعاریف در حیطه‌ی مسائل مربوط به علم؛ مفهوم سواد علمی» است. اما به راستی سواد” چیست؟ توان خواندن و نوشتن و محاسبات ساده ریاضی؟ بهره مندی از دانش عمومی و اطلاعات سطحی؟ یا در اختیار داشتن دانش تخصصی و عمیق؟

book_2
نتایج یک پژوهش در دانشگاه هاروارد نشان می دهد که کمتر از ده درصد کارشناسان ارشد می توانند توضیح دهند چرا هوا در تابستان، از زمستان گرمتر است. یا در پژوهش دیگری که در دانشگاه جرج ماسون انجام شده، بیش از پنجاه درصد دانشجویان کارشناس ارشد نتوانستند فرق بین اتم و مولکول را به درستی تعیین کنند. در نمونه ای دیگر دکتر روبرت هازن (Robert M. Hazen) از بیست و چهار فیزیکدان و زمین شناس دارای مدرک دکترا خواست تا تفاوت بین DNA و RNA را توضیح دهند. تنها ۳ نفر از پس این پرسش برآمدند.

اما در مجموع خطر افراد کم سواد ، در توسعه و ترویج شبه علم به مراتب بیشتر از خطر افراد بی سواد مطلق است. افراد در رده کم سواد به نوعی خوشه چینان علم هستند. اما عموما” سهمی در تولید علم ندارند ولی ممکن است علی الاصول به مقوله علم” ، پیگیری اخبار علمی و … علاقه مند باشند. اما مشکل اینجاست که اغلب، سرنای علم را از سر گشاد آن میزنند. آنها راجع به کرمچاله ها، جهان های موازی، سفر در زمان، بوزون هیگز، شبیه سازی و مساله سلولهای بنیادی، بیگ بنگ و … چیزهایی شنیده اند و بصورت پراکنده اینجا و آنجا راجع به آنها مطلب خوانده اند. سپس این تصور برایشان پیش آمده که همهء اینها را می دانند” . این تصور کاذب ، خطر بزرگی برای ترویج شبه علم است. چون فرد بصورت نیم بند و آماتوری ، حاصل درک خودش از یک موضوع را به دیگران منتقل می کند. نه آن چیزی که واقعا” باید باشد.

For example, many people who do not even have the least familiarity with the alphabet of quantum theory in new physics make the hat for themselves as much as they wish. Imagine a scientist who reads that Scudinger's cats are unclear until they are open in the box and it will not be known until the time of observation. This person may think that the same month, the moon in the sky does not exist until it is observed. Then he will define his own understanding for others. For example, "Did you know that quantum physics says that the moon is not in the sky until you look at the moon, and when it comes to looking at it? This misunderstanding, either from ignorance or for grace, provides the ground for the promotion of pseudo-science in society.

Authors: Erfan Kasraei - University of Kassel, Germany

More info on:

actionbioscience 

Why Should You Be Scientifically Literate? By Robert M. Hazen


Scientific literacy is not an intricate and complex language of specialists in different branches of knowledge, but is based on the most comprehensive scientific principles and general knowledge. In today's societies tied to scientific discoveries and changes in the revolution of modern technology, without the voter and representative of knowledgeable and literate scholars, some of the most fundamental goals of a democratic society are not realized.

AWT IMAGE

We live in an age that brings new scientific discoveries every day and every day, and new technology transforms the face of the world around us. Just look at your favorite newspaper. Yesterday, today or tomorrow, you encounter genetic changes with titles about global warming, cloning, fossils discovered in meteorites, or plant-derived foods. Eco-friendly materials, medical advances, DNA in the field of judgment and new judgments are subjects that directly affect our lives. As a consumer, a businessman and a citizen, if you want to be actively involved and influential in today's modern societies, you need to make clear and consistent their views on these and other issues that are rooted in science.

Scientific topics related to modern technologies have been seen more than ever in national speeches; discussions about damage to the ozone layer, acid rain, economic threats to climate change and the types of attackers, including are. Understanding such discussions and discussions is as important as reading them.

All citizens must have academic literacy in order to understand the world around them and decide with complete awareness. Hence, all scientists and science educators should help create conditions that all of us will have the basic knowledge necessary to succeed in a changing world today and tomorrow. But what is academic literacy? What's the matter And how can all citizens have academic literacy?

What is academic literacy?

Scientific Literacy is a collection of concepts, history and thoughts that help us understand the scientific issues of our time.

- سواد علمی زبان نامأنوس، تخصصی و سرشار از اصطلاحات پیچیده متخصصان شاخه های مختلف دانش نیست. کسی از شما نمی خواهد برای درک اهمیت پیشرفت های پزشکی، داروهای جدیدی بسازید یا برای درک نقش ایستگاه فضایی در اکتشافات فضایی، مدار آن را در فضا محاسبه کنید.

- سواد علمی در جامع ترین اصول علمی و دانش عمومی ریشه دارد. یک شهروند دارای سواد علمی، از واژگان و حقایقی آگاه است که برای درک مفهوم اخبار روزانه ضروری اند.

- اگر شما موضوعات علمی مجلات و رومه ها را خوب درک می کنید (اگر شما مقالات مرتبط با مهندسی یا سوراخ های لایه ازون را به همان راحتی مقالات ورزشی، ی یا هنری می فهمید) شما سواد علمی دارید.

بدون شک، این تعریف از سواد علمی، همه را راضی نمی کند. برخی از دانشگاهیان عقیده دارند که آموزش علوم باید دانشجویان را با دشواری های ریاضیات و دایره واژگان پیچیده ای آشنا کند. آنان بر این باورند که همه باید مزه واقعی علم را آن گونه که هست، تجربه کنند. اما من معتقدم آنانی که اصرار دارند همه باید در سطحی عمیق از علوم آگاهی داشته باشند، دو جنبه مهم، اما مجزای دانش علمی را با هم اشتباه می گیرند. کار علمی انجام دادن با استفاده از علم تفاوت دارد و سواد علمی با این دومی سروکار دارد. 
مطالعه عمیق در یک زمینه بخصوص از علم، همیشه باعث آفرینش فردی باسواد علمی نمی شود. در حقیقت، گاهی با دانشمندانی روبه رو می شویم که خارج از محدوده فعالیت های تخصصی خودشان از موضوعات علمی آگاهی ندارند. زمانی من از بیست و چهار فیزیکدان و زمین شناس خواستم تفاوت بین DNA و RNA (یعنی یکی از پایه ای ترین مفاهیم در زیست شناسی مولکولی) را بیان کنند. تنها سه نفر از آنان توانستند به پرسش من پاسخ دهند و آنان کسانی بودند که این آگاهی در زمینه کاری آنان مفید بود. به احتمال زیاد، اگر از زیست شناسان می خواستم تفاوت بین نیمه هادی و ابرهادی را توضیح دهند، به نتیجه مشابهی دست می یافتم. بنابراین، برخی از دانشمندان خارج از تخصص خودشان مانند هر شخص دیگری از موضوعات علمی آگاهی ندارند و به واقع فاقد سواد علمی هستند. 
برای این که بفهمیم سواد علمی به واقع چیست، شاید بهتر باشد بدانیم که چه چیزی سواد علمی نیست. سواد علمی اغلب با سواد تکنولوژیک اشتباه گرفته می شود. سواد تکنولوژیک یعنی توانایی استفاده از دستگاه هایی مانند کامپیوتر و ضبط و پخش ویدیویی که برای بسیاری از حرفه های جوامع امروزی ضروری است، اما با تعریفی که ارائه کردیم، از سواد علمی مجزا می شود. خلاصه، سواد علمی درکی وسیع از مفاهیم پایه ای علوم است. وسعت این مساله تا کجاست؟

بررسی ها نشان می دهد که حتی در جوامع پیشرفته درصد قابل ملاحظه ای از مردم(حتی کسانی که تحصیلات دانشگاهی دارند)، فاقد سطح علمی کافی هستند.

- در پژوهشی که در دانشگاه هاروارد انجام شد، مشخص گردید که کمتر از ده درصد کارشناسان ارشد می توانند توضیح دهند چرا هوا در تابستان، از زمستان گرمتر است.

- در پژوهش دیگری که در دانشگاه جرج ماسون انجام شد، بیش از پنجاه درصد دانشجویان کارشناس ارشد نتوانستند فرق بین اتم و مولکول را به درستی تعیین کنند.

به نظر من چنین نتایجی دور از انتظار نیستند و نباید آنها را استثنا قلمداد کرد. در واقع، ما در اغلب دانشگاه ها با دانشجویانی روبه رو هستیم که از درک بسیاری از مقالات مهمی که در رومه ها منتشر می شوند، عاجزند.

این مسأله به دانشگاه ها محدود نمی شود. ما در دبیرستان ها و مدرسه ها نیز با چنین مشکلی روبه رو هستیم. بر اساس پژوهشی که در آمریکا انجام شده است، کمتر از هفت درصد بزرگسالان، بیست و دو درصد دانشجویان و بیست و شش درصد استادان دانشگاه دارای سواد علمی هستند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت حجم عده ای از شهروندان قرن بیست و یکم، توانایی های علمی لازم برای زندگی در این قرن را ندارند؛ قرنی که با کشفیات علمی و تغییرات انقلاب گونه فناوری های نوین گره خورده است.

چرا سواد علمی اهمیت دارد؟

چرا باید نگران این باشیم که شهروندانمان سواد علمی دارند یا نه؟ چرا باید به فکر درک و فهم خودتان از علم باشید؟ سه دلیل مختلف ممکن است شما را متقاعد کند که چرا سواد علمی مهم است:

۱) از نظر کشور داری. همه ما با مسائل عمومی روبه رو هستیم که بحث پیرامون آنها به زمینه علمی نیاز دارد و بنابراین همه ما تا حدودی باید سواد علمی داشته باشیم. دولت های دموکرات که از آموزش علوم حمایت می کنند، حامی پژوهش های علوم پایه اند، منابع طبیعی را به خوبی اداره می کنند و از محیط زیست حفاظت می کنند، تنها به کمک شهروندان دارای سواد علمی قوام می یابند. بدون رأی دهنده آگاه ( و نماینده آگاه و صاحب سواد علمی) برخی از اساسی ترین اهداف یک جامعه مردم سالار تحقق نمی یابند.

۲) از نظر زیباشناختی. جهان ما بر طبق چند قانون طبیعی و فراگیر عمل می کند. هر کاری که شما انجام می دهید، هر چیزی که شما از لحظه خواب بیدار شدن در صبح تا لحظه به خواب رفتن در نیمه شب تجربه می کنید، بر طبق این قوانین طبیعی رخ می دهد. بینش علمی ما از جهان، بی نهایت زیبا و باشکوه است و عالی ترین دستاوردهای تمدن بشری را به روشنی نشان می دهد. شما با درک وحدت بین ظرف پر از آبی که روی گاز در حال جوشش است و جابه جایی آهسته قاره ها، وحدت بین رنگ های مسحور کننده بال یک پروانه و رفتار ذرات بنیادی ماده، هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ زیباشناختی می شوید. فردی که سواد علمی دارد، درست مانند کسی است که نمی تواند بخوابد و در دنیای دیگری زندگی می کند که بدون شک زیباتر و پربارتر است.

۳) انسجام فکری. جوامع امروزی به نحو تنگاتنگی با کشفیات علمی گره خورده اند، به نحوی که در اغلب موارد آنها در طرح ریزی مشرب فکری یک دوران نقش کلیدی ایفا می کنند. برای مثال، مفهوم کوپرنیکی گردش سیارات به دور خورشید، نقش مهمی در زدودن تفکرات قرون وسطایی داشت. همین طور چار داروین با کشف سازوکار انتخاب طبیعی، راه ساده تری برای درک طبیعت فراهم ساخت. بنابراین، پیشرفت های علم ارکان جامعه را متحول می کنند. پس بدون سواد علمی چگونه می توان رشته های عمیقی را درک کرد که حیات فکری جامعه را انسجام می بخشند؟

چه باید کرد؟

مسأله را مطرح کردیم و اکنون به راه حل می پردازیم. شما و خانواده تان چگونه می توانید صاحب سواد علمی شوید؟ خوشبختانه، آموزشگران علوم طبیعی دهه گذشته به راه حل های کارآمدی دست پیدا کرده اند.

۱) آموزش مقدماتی. آموزش علوم در مدارس باید با رویکرد کاوشگری تدریس شود. یعنی به جای آن که دانش آموزان را با انبوهی از اطلاعات روبه رو کنیم، آنها را در موقعیتی قرار دهیم که برای یک مسأله و تحقیق پیرامون آن ترغیب بشوند. از این رو، لازم است معلمان در رویکرد آموزش خود تجدید نظر کنند و بر مسئولان است که شرایط را برای آموزش آنان در این زمینه مهیا سازند.

۲) آموزش دانشگاهی. اصلاحات باید به دانشگاه ها نیز کشیده شود. آموزش علوم به روش تلفیقی تا سطوح خاصی از آموزش دانشگاهی ضروری به نظر می رسد. دانشجویان باید بدانند آگاهی از دانسته های سایر شاخه های علوم برای پیشرفت علمی و نیز زندگی بهتر در جهان مصبوغ از علم ضروری است.

3) General education. Writing scientific books that are understandable to the public, whether by scientists or by the press, should boom. Television and radio programs should inform about their social consequences while presenting the latest scientific achievements. Internet pages are a good place to follow this goal. Publications and journals that have a scientific page should be more careful about choosing topics and how they are expressed.

If we understand the importance of scientific literacy, we will try to get it and spread it, thus, the ball will be on our land, and soon we will see the victory of the final.

Source

Why Should You Be Scientifically Literate?  By Robert M. Hazen 

An ActionBioscience.org original article

 


گروه جامعه ــ رئیس دانشگاه فرهنگیان با بیان اینکه ایجاد ظرفیت‌های جدید برای جذب دانشجو معلمان بیشتر می‌تواند به تربیت معلمان با سواد علمی و فرهنگی کمک کند، گفت: باید محتوا و ساختار آموزش ابتدایی را قوت بخشید.

معلمان

به گزارش خبرنگار 

ایکنا؛ حسین خنیفر، رئیس دانشگاه فرهنگیان شب گذشته، یکم خردادماه، در نشستی صمیمی با خبرنگاران به جزئیات دیدار مقام معظم رهبری با فرهنگیان اشاره کرد و گفت: ساماندهی چندین هزار دانشجو از استان‌های سراسر کشور برای دیدار با مقام معظم رهبری کار بسیار سختی بود که با همکاری نیروهای انتظامی و هلال احمر، هماهنگی برای اسکان در حرم مطهر امام خمینی(ره) انجام شد.

خنیفر حمایت‌های وزیر آموزش و پرورش را مایه آرامش و دلگرمی دانشگاه فرهنگیان خواند و گفت: غفلت‌های متعددی طی چهار دهه اخیر در نظام تعلیم و تربیت کشور رخ داده است که باید آن را برطرف کرد و از مشکلات نهراسید چرا که مشکلات چیز جدیدی نیست و همیشه در اشکال مختلف وجود داشته است.

وی به پتانسیل‌های کشور اشاره و عنوان کرد: وجود ۱۳ میلیون دانش‌آموز نشان می‌دهد ما کشوری جوان و آماده خیز برداشتن هستیم، فقط نیاز به مدیریت داریم تا به تحول برسیم.

وی بر ضرورت حرکت بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و ساحت های شش گانه تأکید و تصریح کرد: معلمی که امروز در دانشگاه فرهنگیان تربیت می‌شود، معلمی برای هشت دولت است؛ بنابراین برای تربیت چنین معلمی باید برنامه‌ریزی‌های جدیدتر و کارآمدتری را به کار بست.

رئیس دانشگاه فرهنگیان در ادامه این نشست پاسخگوی سوالات خبرنگاران شد و در زمینه کم‌رنگ بودن علاقه خانواده‌ها به حضور فرزندانشان در دانشگاه فرهنگیان گفت: این دانشگاه هنوز شناخته شده نیست و خانواده‌ها نمی‌دانند که چه مزایای رفاهی برای دانشجویان دارد؛ ما نیاز به تبلیغات داریم تا علاوه بر آشنایی خانواده‌ها با مزایای دانشگاه بتوانیم با تربیت معلم از کمبود معلم موجود در کشور نیز بکاهیم.

وی در پاسخ به سوال خبرنگار ایکنا مبنی بر تبیین برنامه‌های عملیاتی این دانشگاه به منظور تحقق شعار تربیت معلم قیمتی؛ نه تربیت معلم به هر قیمتی» اظهار کرد: ایجاد ظرفیت‌های جدید برای جذب دانشجو معلمان بیشتر می‌تواند به تربیت معلمان با سواد علمی و فرهنگی کمک کند.

خنیفر به دانشگاه خوارزمی که در گذشته برای تربیت معلم بود اشاره و عنوان کرد: یکی از راه‌هایی که می‌توانیم از امثال دانشگاه خوارزمی استفاده کنیم، زنده کردن تعهد دبیری است که این برنامه را در دستور کار خود داریم و در حال انجام برنامه‌های مقدماتی آن هستیم.

ضرورت تقویت محتوا و ساختار آموزش ابتدایی 

وی بر ضرورت بهره‌مندی از فاضل ترین و خاص ترین معلمان برای دوران ابتدایی تأکید و تصریح کرد: باید محتوا و ساختار آموزش ابتدایی را قوت بخشید تا به سطح کشورهایی همچون فلاند، کره و ژاپن برسیم.

 رئیس دانشگاه فرهنگیان در پاسخ به سوالی مبنی بر تعیین تکلیف تجمیع پردیس‌ها اظهار کرد: تجمیع پردیس‌ها فعلا در دستور کار نیست اما طرحی را با عنوان دانشگاه جامع تربیت معلم استانی در دست بررسی و مطالعه داریم تا در صورت تصویب بتوانیم ۳۱ دانشگاه ۱۰۰ هکتاری برای ۳۱ استان ایجاد کنیم تا ریشه بی‌معلمی برکنده شود.

وی از اعلام آمادگی برای تربیت ۲۵ هزار معلم خبر داد و گفت: ۲۵ هزار ظرفیت خالی در دانشگاه فرهنگیان موجود است و ما آماده‌ایم تا در صورت تخصیص اعتبار در این زمینه اقدام کنیم.

استفاده از معلمان بازنشسته به شرط .

رئیس دانشگاه فرهنگیان ضمن اعتقاد بر اینکه استفاده از بازنشستگان آموزش و پرورش به عنوان معلم کار غلطی نیست و باید از تجربه سایر کشورها و ساز و کارهایی که برای این امر استفاده کرده‌اند نیز استفاده کرد، تصریح کرد: سایر دانشگاه‌ها افرادی که تربیت می‌کنند برای آموزش نیست و نمی‌توان از آنها استفاده کرد. در یک افق شش تا هفت ساله با افزایش بودجه عمرانی می‌توان وضعیت تربیت معلم را بهبود بخشید.

وی خواستار نگاه سرمایه‌گذاری به آموزش و پرورش شد و گفت: نگاه به این نهاد تربیتی نباید حداقلی و مصرفی باشد. هیچ کشوری مراحل رشد و توسعه را طی نکرد مگر با توجه به آموزش و پرورش.


گزینش و ترتیب از زلیخا پوپل

فراگیری دانش و آموختن سواد نقش برازنده ای درتکامل شخصیت انسان و رشد جوامع بشری دارد. قبل ازینکه درین مورد سخنی داشته باشیم نخست باید بدانیم که سواد چیست ؟ و چند نوع است؟

سواد توان خواندن و نوشتن و محاسبات ساده ریاضی، بهره مندی از دانش عمومی و اطلاعات سطحی، یا در اختیار داشتن دانش تخصصی و عمیق، سواد تنها به مکتب رفتن ، کارکردن و یا آموختن نیست .سواد تنها این نیست که داکتر شدن باشد بلکه هدف والاتر و بالاتر آن، رسانیدن جامعه به سطح سواد علمی است و سواد علمی یعنی تربیت کودکان و جوانانی آگاه و سازنده که: 

ـ آماده گی رو به رو شدن با شرایط اجتماعی فردا را داشته باشند ،
ـ بتوانند مسایل و مشکلات پیچیده جهان فردا را حل کنند؛ مسایلی که امروز بر ما پوشیده اند، 
ـ خود را عضو موثر و مسوول جامعه بدانند و بتوانند در تصمیم گیری های اجتماعی مشارکت فعال داشته باشند، 
ـ توانایی برقراری ارتباط با افراد، حفظ محیط زیست، تنظیم جمعیت و صرفه جویی را داشته باشند، 
 ـ مولد علم و فناوری باشند و توانایی تحلیل مسایل ناشناخته فردا و خلاقیت لازم را برای حل آنها داشته باشند، 
ـ حافظ و مروج ارزش های اخلاقی و معنوی انسان باشند. 

انواع سواد 

امروزه مفهوم سواد، دیگر توان خواندن، نوشتن و حساب کردن نیست. به قول آلوین تافلر:

در قرن بیست و یکم، بیسوادان آنهایی نیستند که نمیتوانند  بخوانند یا بنویسند، بلکه کسانی هستند که نمیتوانند یاد بگیرند و بازآموزی کنند».

در دهه اخیر، جهان را با یک بیسوادی،  تحولات سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات به تعبیر جدید، و نیازهمه گیر به بازآموزی و یادگیری مواجه ساخته است. روشهای سنتی آموزش، دیگر پاسخ گوی این حجم عظیم تقاضا برای آموزش نیست.

نهضت سوادآموزی الکترونیکی به جای سوادآموزی متعارف، به عنوان یک راهکار برای گذر به جامعه اطلاعاتی مطرح شده است، با این تفاوت که اجرای آن به جای بیسوادان جامعه، در میان باسوادترین اقشارباشد. طبیعی است که نظام آموزشی کشورکه بخش ابتدایی و گسترده آن را سازمان آموزش و پرورش هر کشوری تشکیل میدهد، نخستین مکان اجرای آن خواهد بود و دانش آموزان، اولین کسانی هستند که ازآن بهره میگیرند. سواد رسانه ای درگذار متحولانه مطالعه سهم دارند. این رسانه ها عوامل  رسانه های دیجیتالی قدرتمندی هستند که به صورت سنتی در محیط چاپی وجود ندارند، ولی مزایایی مثل قابلیت تعامل، غیرخطی بودن، فوری بودن دسترسی به اطلاعات و همگرایی متن و تصویر، شنیدار و دیدار را نیز ارایه میکنند.

جهان سواد رسانه ای براساس نظر الیزابت تامن، متراکم از پیام، از لایه های فیلتر سواد رسانه ای عبور میکند تا شکل مواجه با پیام معنادار شود. پیام رسانه ای در سه لایه عمل میکند:

لایه اول: اهمیت برنامه ریزی شخصی در شیوه استفاده از رسانه ها رژیم رسانه ای»؛به این معنا که مخاطب به انتخاب برنامه هایی که بیشتر مورد توجه اوست اقدام میکند و به صورت مشخصی از تلویزیون، ویدیوها، بازیهای الکترونیکی، فیلم ها و دیگر رسانه ها استفاده میکند و میزان مصرف را کاهش میدهد.

لایه دوم: در این سطح، مخاطب به جنبه های نامحسوس تر رسانه توجه دارد و به پرسشها و موضوع های عمیقی مانند چه کسی از ارسال پیام سود میبرد و چه کسی ضرر مینماید، میپردازد.

لایه سوم: این لایه مهارت های لازم برای تماشای انتقادی میدهد. مخاطب با این مهارت ها به تجزیه، تحلیل و پرسش درباره چارچوب ساخت پیام و جنبه های جا افتاده در آن میپردازد.شناخت حقایق و جنبه هایی از پیام که حذف شده در این لایه اهمیت دارد. به عبارت دیگر، فهم مخاطب از متن، در گرو شناسایی ابعاد جاافتاده پیام است؛ این بعد مینامد. آن را فهم سطح بالاتر» از سواد رسانه ای به اندازهای اهمیت دارد که از نظر هابز این جنبه از سواد رسانه ای میتواند به شکلی قوی نیازها و انتظارهای مخاطبان را پیشبینی کند

 رومن معتقد است با عمیقتر شدن لایه ها، سواد رسانه ای مخاطبان بیشتر میشود؛ در لایه اول مخاطب خود را مم میکند تا در استفاده از رسانه، جیره مصرف داشته باشد؛ و در لایه دوم با توجه به ویژه گی های پیام دهنده، برخی پیامها که مطلوب مخاطب است، برگزیده میشوند و به دیگر پیامها توجه نمیشود؛ در لایه سوم نیز پیامهای رسانه ای نقد میشوند.

سواد رسانه ای نظامی تفسیری و ترجیحی است که از داوریهای ذهنی و اخلاقی تاثیر می پذیرند و شیوه رویارویی فرد را با پیامهای رسانه ای چه در دسترس و چه جستجوگرانه »  شکل میدهد و موجب میشود مخاطبان در استفاده و انتخاب پیامها، مسوولیت بیشتری احساس کنند. بنابراین سواد رسانه ای این امکان را فراهم میکند که پیام با چالش رو بهرو شود ومخاطب از حالت انفعالی به وضعیتی فعال پرسشگرو خودبیانگر » برسد. به این ترتیب، سواد رسانه ای، توانمندی خاصی است که خواننده را در برابرهرمتن نوشتاری، دیداری یا شنیداری و در برابر انواع کتاب، مجله، بیلبورد، رادیو، تلویزیون و ماهواره» از انسانی منفعل به انسانی فعال تبدیل میکند که مورد نیاز جوامع بشری است .

 سواد علمی

سواد علمی مجموعه های از مفاهیم، تاریخ و اندیشه هایی است که به ما کمک میکند موضوعات علمی زمانمان را درک کنیم. سواد علمی در جامعترین اصول علمی و دانش عمومی ریشه دارد. یک شهروند دارای سواد علمی، از واژگان و حقایقی آگاه  است که برای درک مفهوم اخبار روزانه ضروریاند.

اگر شما موضوعات علمی مجلات و رومه ها را خوب درک میکنید، اگر مقالات مرتبط با مهندسی یا سوراخهای لایه اُزون را به همان راحتی مقالات ورزشی، ی یا هنری میفهمید، بنابراین سواد علمی دارید. برای این که بفهمیم سواد علمی به واقع چیست، شاید بهتر باشد بدانیم که چه چیزی سواد علمی نیست. سواد علمی اغلب با سواد تکنولوژیک اشتباه گرفته میشود.

سواد تکنولوژیک یعنی توانایی استفاده از دستگاه هایی مانند کامپیوتر و ضبط و پخش ویدیویی که برای بسیاری از حرفه های امروزی ضروری است، اما با تعریفی که ارایه کردیم، از سواد علمی مجزا میشود. این مساله به دانشگاه ها محدود نمیشود. ما در دبیرستانها و مدرسه ها نیز با چنین یک دیدگاه رایج در آموزش امریکای امروز این است که  با مشکلی روبه رو هستیم. همه دانش آموزان باسواد علمی باشند. برای تحقق این امر، مربیان و معلمان نیازمند آگاهی از چالشهای درگیر در سواد علمی و گستره وسیعی از دانش هستند که شامل:

تفسیر دانش، استفاده از دانش و فراخوانی اجتناب ناپذیر حقایق انتقادی در به کارگیری سواد علمی در جهان امروز است. به علاوه، معلمان و مربیان باید دانش را به جریان بیاندازند. و برای این امر باید توسط کارشناسان، آموزش ببینند تا برای آموزش دانش آموزانی که توانایی های متنوع دارند؛ آماده گی داشته باشند. سواد علمی زمانی برای دانش آموز سودمند خواهد بود که با رفع نیازهای ضروری و بحرانی وی همراه باشد؛ و نیز به گونه های سازماندهی شده باشد که در مواقع ضرورت

دانش آموزان با راهنمایی ها و آموزشهایی که از معلمان خویش دریافت نموده اند بتوانند نیاز خویش را برطرف نمایند. معلمان برای اینکه آموزشگرهای بهتری شوند، لازم است آموزشهایی از طریق

دوره ها و آموزش های ضمن خدمت به صورت متوالی از طرف سازمانهای مسوول برای آنان به اجرا درآید تا بتوانند عامل آموزش سواد علمی به دانش آموزان باشند.

سواد دیجیتالی

سواد دیجیتالی توانایی درک و استفاده از اطلاعات در اشکال چندگانه از یک گروه از منابع کامپیوتری است. این دانش ضروری است، زیرا اینترنت از یک ابزار کاربسته محققانه به یک شبکه باز تحقیقی و انتشاراتی جهانی گسترده و رشد یافته تبدیل شده است. این مهارت ها یک فرد را باسواد دیجیتالی مینماید. باسواد دیجیتالی بودن به اندازه داشتن لیسنانس دریوری ضروری است چرا که اینترنت سریعترین میزان رشد در میان رسانه هاست. آنقدر که تا به حال هیچ رسانهای در طول تاریخ چنین رشدی نداشته است. اینترنت بر روی شما و اطرافیان شما در خانه، در محل کار، از ادغام تصاویر دستگاه تلویزیون شما با شبکه اطلاعاتی تا پیدایش جامعه کاربرانی  که شکل فعالیت های آنان را در تجارت و آموزش متغیراست؛ تأثیرگذار خواهد بود.

پس سواد در عصردیجیتال، به عبارت دیگر سواد دیجیتالی » تا حدی درباره آگاهی به دیگر افراد و تعمیم مهارت هایمان با جریانهای رایج، مطرح میشود.همچنین سواد دیجیتال، آگاهی از درهم آمیختن شکل های قدیمی تر ارتباط برای ایجاد  یک محتوای متفاوت است. 

سواد اینترنتی

اینترنت یک رسانه جمعی پنهان است. لایه های این وسیله ارتباطی بسیارناشناخته تر از رسانه های جمعی دیگر است. برای مثال یک مجله تعدادی صفحه دارد وبرنامه های تلویزیون و ماهواره نیز به چند شبکه محدود میشوند. حتا اگراین شبکه ها هزار عدد باشد، بازهم قابل دسترسی وتفکیک است، اما در اینترنت با لایه های فراوانی رو به رو هستیم.

لوینگستن معتقد است که  نخستین شرط استفاده از اینترنت، داشتن نوعی پخته گی  و تامیم و اعتماد به نفس است. استفاده از هر فناوری جدید خواه ناخواه برای کاربران پیش شرط های عقلی، عاطفی و اخلاقی ایجاد میکند که میتوان با نهادینه کردن آنها، به افزایش آگاهی و خرد امیدوار بود. اینترنت، آگاهی ها و اطلاعات عمومی نوجوانان را افزایش میدهد و آنها میتوانند ۶ دانش خود را با استفاده از اطلاعات موجود در شبکه، به آسانی ارتقاء بخشند. همچنین خودکارآمدی و خلاقیت دانش آموزانی که کاربر اینترنت هستند بالاتر از  ۷ دانش آموزان دیگر است. کاربران معمولی، یعنی کسانی که در حد اعتدال از اینترنت استفاده میکنند، از نظرعزت نفس از کسانی که به اینترنت دسترسی ندارند بهتر است، زیرا بهره گیری از اینترنت، احساس روزآمد شدن و همگامی با پیشرفتهای روز را به آنها میدهد.

 روز جهانی سواد آموزی
 ۸ سپتامبر  روز جهانی سوادآموزی است. بر اساس آخرین آمار سازمان یونسکو ، در جهان  ۷۹۳ میلیون نفر بزرگسال،  فاقد مهارت‌های اولیه سوادآموزی‌اند و از هر سه نفر بیسواد دو نفر از آنها زن هستند. بیش از ۶۷ میلیون کودک در رده سنی ابتدایی هنوز وارد مدرسه و یا مکتب  نشده‌اند و ۷۲ میلیون نوجوان در سن پایین‌تر از مدارس متوسطه نیز از حق هرگونه آموزش بی‌بهره‌اند . افزایش آمار کودکان بازمانده از تحصیل خطر ایجاد نسل جدیدی از بی‌سوادان را افزایش می‌دهد. مهم ترین اقدام  برای خشکاندن سرچشمه بیسوادی،  توسعه تحصیلات عمومی به گونه ای است که هیچ کودکی از رفتن به مدرسه بازنماند و همه کودکان به صورت اجباری و رایگان تا پایان دوره عمومی تحصیل کنند. در صورتی که آموزش و پرورش به وظیفه خود یعنی  تحت پوشش قرار دادن همه کودکان واجب التعلیم تا پایان دوره راهنمایی عمل نکند ، آموزش بزرگسالان منجر به ریشه کنی بیسوادی نخواهد شد. 

خانم ایرینا بوکوا مدیرکل یونسکو سال گذشته در پیامی به مناسبت روز جهانی سوادآموزی ، بر ارتباط بین سوادآموزی و صلح تاکید کرد. در این پیام آمده است: امروز من از دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی، جامعه مدنی و بخش‌ خصوصی به اصرار درخواست می‌کنم که سوادآموزی را در اولویت ت‌های خود قرار دهند به نحوی که کلیه افراد بتوانند ظرفیت‌های فلسفه نام گذاری این روز از سوی سازمان فرهنگی یونسکو: تبلیغات و توسعه سواد آموزی در کشورها و جوامع است و همچنین به مناسبت همین روز، کشورها همه موظف اند تا به مساله سواد آموزی توجه ویژه قایل شده و در راستای برداشتن موانع سواد آموزی و تهدیدات آن، گام های عملی و استوار بردارند. به این لحاظ، می توان گفت که روز جهانی سواد آموزی یعنی تقدیر و گرامیداشت از سواد و آگاهی و مبارزه با بی سوادی و برداشتن گام های عملی در راستای توسعه سواد تا رسیدن به رفاه و زندگی انسانی تر. 
وی  به مناسبت روز جهانی سواد آموزی در سال ۲۰۱۱ گفته بود که : 
امسال؛ تاکید ویژه روز جهانی سواد آموزی بر ارتباط بین سواد آموزی و صلح متمرکز شده است.
صلح پایدار، بر اساس احترام به حقوق بشر و عدالت اجتماعی پایه گذاری می شود و سواد آموزی که شالوده هرنوع آموزش و یادگیری مادام العمر است، یکی از این حقوق به شمار می رود. 
سواد آموزی پیش نیاز صلح است زیرا با گذر از گستره های اقتصادی، ی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی، فواید بی شماری به ارمغان می آورد.
درجوامع بشری، فقدان سواد بیش از هر زمان دیگر مترادف با محرومیت و فقر. از جمله در افغانستان در نتیجه فقر کشنده و ساختاری رقم بیسوادان سخت بلند و در خور نگرانی است.

 از روز جهانی سواد آموزی در کشور در حالی گرامیداشت به عمل نیامد که افغانستان در سطح کشورهای منطقه و حتا جهان، دارای پایین ترین سطح سواد و حرفه می باشد. این واقعیت تلخ و ناگوار نه تنها که نخل امید شهروندان را در راستای توسعه سواد و آگاهی و رسیدن به یک جامعه مرفه و عاری از هرگونه کینه، تعصب، نفرت و جنگ و انسان کشی و خانه به دوشی، می خشکاند؛ بلکه نادیده گرفتن روز جهانی سواد آموزی در کشوری که بالاترین آمار بی سوادان را دارد و از این ناحیه دچار مصایب و مشکلات فراوانی شده است، در نوع خود مبارزه علیه سواد آموزی است. همانگونه که علناً در افغانستان دیده می شود. 
اینکه افغانستان در میان کشورهای منطقه و حتا جهان دارای بلند ترین آمار بی سوادی است، نه یک تبلیغات یا شایعه محض، بلکه یک واقعیت انکار ناپذیر است. بر اساس یک آمار رسمی که از سوی سازمان ملل متحد به نشر رسیده، در حال حاضر ۶۶ درصد مردم افغانستان کاملاً از نعمت سواد بی بهره اند و ۳۴ درصد مردم کشور با سواد اند که به گفته آنان بیشتر این افراد تنها توانایی خواندن و نوشتن را دارند.»
سازمان ملل همچنین سطح بی سوادی در روستاهای کشور را نگران کننده خوانده و گفته است که ۹۰ درصد ن و ۶۳ درصد مردان در روستاها و قریه جات  بی سواد اند. این در حالی است که بر طبق آماری که از سوی اداره احصاییه مرکزی کشور به نشر رسیده به تعداد ۹٫۵ میلیون افراد بالغ در سراسر کشور بی سواد اند که ۵٫۵ میلیون آنان زن و ۴ میلیون شان مرد می باشد؛ به همین ترتیب ۴۸ درصد اطفال سنین ۷تا ۱۲ ساله بی سواد بوده و مجموعاً ۲٫۳ میلیون طفل شامل مکاتب ابتدایی نیستند.» و این در حالی است که بنا به گفته ای صرفاً ۱۷ درصد نفوس ۲۵ ساله و بالاتر، به نوعی از تعلیمات رسمی بر خوردار اند.»
آمار نشان می دهد که افغانستان در میان سایر کشورهای جهان یکی از کشورهایی است که بالاترین آمار بی سوادان را دارا می باشد. با این حال، سهل انگاری و نادیده گرفتن روز جهانی سواد آموزی از سوی مسولان دولتی و نهادهای ذیربط ، به معنای طرد سواد و دست کم گرفتن آن است. آنهم در کشوری که از یکسو بلند ترین آماری بی سوادان را دارد و از سوی دیگر، از این ناحیه بلایا و مصایب زیادی را در طول زمان متقبل شده است و هنوز نیز در شرر خشمگین بی سوادی و نا آگاهی می سوزند. با این حال، آیا ارج گذاری سواد آموزی، گرامیداشت از روزجهانی سواد و تبلیغات از دانش و سواد اندوزی به جای اسلحه و تفنگ و خشونت، از سوی دولت و نهادهای مسوول در نوع خود یک گام بسوی سواد آموزی نیست؟ این انتقادی است که بالای دولت و نهادهای مسوول وارد می شود. زیرا تجلیل نکردن از روز جهانی سواد و پشت گوش گذاشتن آن، به معنای این است که نهادها هنوز نیز بر مساله سواد و آگاهی و دانش وقعی نمی گذارند. 


موانع و مشکلات
آنگونه که از سرگذشت مصیبت بار» مردمان کشور پیداست، جنگ های داخلی چندین دهه، همان گونه که تمام زیر بناها و زیر ساخت های کشور را به کام دود و باروت فرستاده است، مانع عمده سواد آموزی نیز بوده است. در طول مدت جنگ های داخلی، زمینه ها و فرصت های سواد آموزی از مردم و شهریان سلب شده و دروازه مکاتب و پوهنتون ها به روی مردم بسته مانده است. با این حال، اما در حال حاضر نیز این روند از سوی گروه های شورشی مسلح یا برادران ناراضی»  سیه اندیشان و کوردلان  در طول سال و ماه، مکاتب به آتش کشیده می شود، گوش و گلو و بینی دانش آموزان و آموزگاران بریده می شود، بالای صورت دختران دانش مکاتب تیزاب پاشیده می شود و صدها مصیبت و بلاهای  دیگر ؛ که از سوی طالبان و گروه های شورشی و دشمنان صلح اعمال شده که حیات بخصوص کودکان مکاتب و نونهالان و نسل آینده را دچار آسیب و خطر ساخته است. 
طبق یک آمار رسمی هم اکنون بیش از پنج میلیون کودک در سراسر کشور از آموزش محروم اند.» که بیشتر از نصف آن را دختران تشکیل می دهد.
در حال حاضر یکی از مهم ترین چالش هاو پرابلم ها  در راستای توسعه سواد آموزی، مشکلات امنیتی است. این چالش تقریبا در سرتاسر کشور موجود بوده و هم اکنون روند توسعه سواد آموزی با خطر جدی مواجه ساخته است. مشکلات امنیتی به عنوان یک مانع مهم توسعه سواد آموزی در بسیاری از مناطق و ولایات کشور محسوب می گردد. 
از دیگر عاملی که می تواند در توسعه سواد آموزی و یا مختل ساختن این پروسه نقش داشته باشد، مسوولیت نهادهای مربوطه است. هرچند که وزارت معارف و سایر نهادهای مربوط به توسعه سواد آموزی این اواخر گفته اند که با همکاری نهادهای بین المللی و داخلی، تا ۱۱ سال دیگر بی سوادی را از کشور کاملاً محو می کنیم» و مقام های وزارت معارف نیز گفته اند وزارت معارف در سال جاری سه صد هزار و شش صد تن را تحت آموزش قرار داده که این رقم تا پایان سال به ۶۱۱ هزار می رسد.» همچنان مسوولین این وزارت گفته اند در تلاش هستیم تا از طریق علما، متنفذین قومی و به همکاری سازمان های ملی و بین المللی در سراسر افغانستان برنامه و کمپاین با سواد شدن را به راه بیندازیم.» با وجود این، روند با سواد سازی مردمان کشورما و توسعه سواد آموزی، آنقدر ملموس و چشمگیر و قناعت بخش نبوده است. 


سخن آخر
سواد و آگاهی و دانش یک جامعه به منزله چراغی است که می توان از نور آن استفاده کرد و راه زنده گی را بصورت درست تر آن پیمود. دسترسی به توسعه همه جانبه، عبور از خط فقر، نکبت و نگون بختی و فجایع انسانی تنها با آموختن سواد، دانش و آگاهی امکان پذیر است، در مقطعی از زمان که شعارهای صلح و مصالحه و پشت سر گذاشتن دوران عسرت و جنگ و دربدری برای ما جدی شده، توسعه سواد آموزی می تواند به حیث یک قوه عامل و موثر در راستای تحقق این آرمان بشری و کشوری عمل نماید. آنهم با شعاری که در ارتباط به روز جهانی سواد آموزی از سوی سازمان فرهنگی یونسکو در نظر گرفته شده است: روز جهانی سواد آموزی و و ارتباط بین سواد آموزی و صلح. 
با درک این مهم، اما در افغانستان هنوز موانع زیادی در راه توسعه سواد آموزی وجود دارد. با این حال، عبور از این خط نکبت، مستم تلاش های پیگر، موثر، صادقانه و نه صرف شعار دولت و نهادهای مسوول است. در ثانی؛ باید به گروه های شورشی و به برادران ناراضی» فهمانده شود که سواد آموزی تنها کمال است، سواد و علم و دانش تنها مشخصه انسان است که انسان را از سایر حیوانات جدا می کند. بنابر این، به آتش کشیدن مکتب ها  و آموزش گاه های سواد آموزی، گوش و گلو بریدن ها و تیزاب پاشی ها بر سر و صورت کودکان دانش آموز، گامی به سوی بربریت است. 
می باید برای توسعه سواد آموزی، دولت از هر گونه تلاش ممکن دریغ نورزد. تقویت نهادهای آموزشی، اختصاص بودیجه و ایجاد خدمات یکسان آموزشی در سرتاسر کشور بدون درنظر داشت قوم، قبیله، نژاد و زبان و تلاش در راستای محو خشونت و ایجاد فرصت های شغلی .

یگانه راز موفقیت در جامعه چشم بینای مردم است زمانیکه سواد نبود چشمها هم کورهستند.


ایران آنلاین /طرح اهدای اسباب‌بازی به کودکان بیمار هم در همین راستا سال قبل اجرایی شد و نتایج خوبی هم به دنبال داشت. با میزان اسباب‌بازی‌هایی که جمع‌آوری شد بیش از 50 مرکز کودک را تجهیز کردیم. امسال هم قرار شد که همین فراخوان با موضوع کتاب راه بیفتد و از فراخوان دوباره می‌خوانم» هم استقبال خوبی شد. اگر بتوانیم در جهت رشد سواد علمی افراد تلاش کنیم به حتم جامعه سالم‌تری هم خواهیم داشت. شاید جالب باشد که بدانید با وجود استقبال بخش قابل توجهی از مسئولان بیمارستان‌هایی که هدف طرح ما بودند، مدیران برخی بیمارستان‌ها هم هیچ تمایلی به این اقدام خودجوش و رایگان نشان ندادند. آنان گفتند که علاقه‌ای به دایر شدن کتابخانه در مرکزشان ندارند! کودکان بستری در بیمارستان‌ها حتی اجازه بردن کتاب به خانه‌شان را هم دارند. شاید در ابتدای این طرح کتاب‌هایی که به امانت برده می‌شوند دیگر بازنگردند اما امیدواریم به مرور شاهد نهادینه شدن فرهنگ استفاده از آنها باشیم. شاید جالب باشد که بدانید در مرکز خودمان سال قبل زنگ مدرسه را به صدا درآوردیم و برای کودکانی که طولانی‌مدت در بیمارستان بستری هستند امکان درس خواندن در مدرسه را فراهم کردیم. امیدواریم بتوانیم فضایی فراهم کنیم تا کودکان به مطالعه علاقه‌مند شوند. باید تلاش شود تا همان قدر که درمان جسمانی کودکان مورد نظر ماست، به سلامت روح و روان آنان هم توجه شود. تمام هدف­مان از اجرایی کردن این طرح هم کمک به بهبود وضعیت روانی‌شان است. به عنوان یک پزشک معتقدم که کمک به سلامت روان به بهبود روند درمانی هم کمک می‌کند. با توجه به نقدهایی که امسال به نحوه اطلاع‌رسانی طرح وارد بود به حتم برای سال‌های آینده آن را بهبود می‌بخشیم./رومه ایران



در زمانی که برده داری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد.

بعدها از او پرسیدند:
سخت ترین مرحله کار شما برای نجات بردگان چه بود؟ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت: قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی، و باید آزاد باشی…!

در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!!


به شیخ بهایی که اسبش از جلو میرفت گفت:

این میرداماد چقدر کند و تنبل است اسبش دائم عقب می ماند.


شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.


ساعتی بعد عقب ماند، این بار به میر داماد گفت: 

این شیخ بهائی چقدر بی ملاحظه است، دائم جلو می زند!


میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد!


زهره عباسیان و امیرحسین رجب‌زاده عصارها / کارشناسان پژوهشی نور»


این روزها، اخبار قابل توجهی از وقوع سرقت علمی در محافل دانشگاهی و پژوهشی به گوش می‌رسد. شواهد متعددی که در پژوهش‌های مختلف مورد اشاره قرار گرفته‌اند، نشانگر افزایش میزان سرقت علمی است. در عصر فناوری ارتباطات و اطلاعات، سرقت علمی نیز از تأثیرات فناوری بی‌نصیب نبوده‌است. فناوری هم در افزایش و هم برای جلوگیری و شناسایی سرقت علمی نقش پررنگی را ایفا می‌کند. از یک طرف پیشرفت‌های فناورانه منجر به سهولت و افزایش سرقت از آثار دیگران شده است، از سوی دیگر نرم‌افزار، سایت و ابزارهای قوی و موفق در زمینۀ پیشگیری از سرقت علمی پا به میدان گذاشته‌اند و خوشبختانه روز به روز هم بر تعداد و کارایی این سامانه‌ها افزوده می‌شود.




استفاده از این نوع نرم‌افزارها به ویژه برای گروه‌هایی مانند دفاتر مجلات و سردبیران بسیار کارآمد است. در داخل کشور مجلاتی بسیار موفق و با ضریب تأثیر بالا در حوزه‌های مختلف مشاهده می‌شوند. نکتۀ قابل توجه این است که برای مجلات انگلیسی‌زبان، نرم‌افزارهای کارآمد و مناسب وجود دارد ولی در بین مجلات فارسی‌زبان، خلأ وجود نرم‌افزاری به زبان فارسی بسیار احساس می‌شد. درحال حاضر خوشبختانه مرکز تحقیقات و علوم کامپیوتری اسلامی (نور) به همت تعدادی از متخصصان، سامانه‌ای با عنوان سمیم به نشانی www.samimnoor.irبرای حوزه‌های علوم انسانی و اسلامی تهیه کرده‌اند. این سامانۀ تحت وب قابلیت‌های متعددی دارد که امکان استفاده آزمایشی رایگان از آن برای کاربران فراهم است. با توجه به کاربرپسند بودن این سامانه، با مراجعه به وبگاه مذکور، اطلاعات لازم و کافی را به راحتی کسب خواهید نمود.

نحوۀ عملکرد نرم‌افزارهای کشف سرقت علمی تقریباً چیزی مشابه موتورهای جستجو است، یعنی دارای پایگاه داده، نمایه و. است. نرم‌افزارهای تشخیص سرقت‌علمی تا حد زیادی توانایی کشف مواردی که دقیقاً کپی و چسبانده شده باشند را دارد. در موارد بازنویسی، نقل به مضمون، ترجمه و سرقت ایده نیز با استفاده از فناوری‌های نوینی مانند هوش مصنوعی اقدامات قابل توجهی انجام شده است. این حوزه، به عنوان یکی از حوزه‌های فعال چه از لحاظ پژوهشی و از چه از لحاظ فنی در حال رشد و تکامل است. در ادامه فهرستی از نرم‌افزارهای ضد سرقت علمی به همراه اشاره‌ای به برخی از ویژگی‌های آن‌ها را مشاهده می‌کنید.

[1]

[1]- اطلاعات حاضر از منابع ذیل استخراج شده است:


تشخیص سرقت علمی» ویکی‌پدیا به آدرس

https://en.wikipedia.org/wiki/Plagiarism_detection

سایت سمیم نور به آدرس

http://www.samimnoor.ir/view/fa/plagUniversal

مرادی، شیما و قربانی بوساری، رقیه. مروری بر نرم‌افزارهای سرقت ادبی». کتاب ماه کلیات. شماره 197. ص65-69. اردیبشهت 1393.



  DupliChecker:


http://www.duplichecker.com/


PaperRater:


http://www.paperrater.com/

Plagiarisma.net:

http://plagiarisma.net/

Viper:

http://www.scanmyessay.com/

Plagiarism Detector:

http://plagiarismdetector.net/


می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

عباسیان، زهره، و رجب‌زاده عصارها، امیرحسین (1394). نرم‌افزارهای تشخیص سرقت علمی. بازیابی روز ماه سال، از  http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=16




ترجمه: امیرحسین رجب‌زاده عصارها / کارشناس پژوهشی  نور»


ر قصد دارید تکالیف درسی خود را به استادتان تحویل دهید یا می‌خواهید مقاله‌ای به مجلات بفرستید، کمی درنگ کنید و این متن را بخوانید. رعایت کردن پیشنهادهای هشت‌گانۀ زیر، هم به شما کمک می‌کند که مقاله‌ای مشکوک به سرقت علمی، به استاد یا مجلات نفرستید و ندانسته با آبروی خود در محیط دانشگاهی بازی نکنید و هم باعث می‌شود اثر شما از لحاظ پژوهشی، حرفه‌ای‌تر و باکیفیت‌تر شود:

1- متن را به طور صحیح بازنویسی کنید و طوری به منبع استناد کنید که مشخص باشد کدام بخش از اثر توسط خودتان نوشته و کدام بخش برگرفته از آثار دیگران است.

بازنویسی به فرایندی گفته می‌شود که طی آن، شما متون دیگر را به زبان خودتان می‌نویسید و البته (به صورت درون‌متنی) استناد می‌کنید که از کدام متن این برداشت را انجام‌ داده‌اید. دقت کنید که خواننده باید کاملاً متوجه شود که کدام جمله‌ها، عبارات و واژه‌ها از شماست و کدام عبارات از آثار دیگران برگرفته شده است. اطلاعات بیشتر دربارۀ بازنویسی:

اینجا. اطلاعات بیشتر دربارۀ روش‌های استناددهی:

اینجا و

اینجا.

2- تا جایی که می‌توانید از نقل قول مستقیم کمتر استفاده کنید.

نقل قول‌های مستقیمی که استفاده می‌کنید، احتمالاً موضوع مورد بحث را خوب توضیح می‌دهند اما این نقل قول‌های مستقیم کیفیت نوشتۀ شما را بالاتر نمی‌برند. اگر متنی نوشته‌اید که همه‌اش نقل قول است بدانید که احتمالاً متن شما شایستۀ یک نمرۀ خوب و عالی نیست؛ باید سعی کنید درک و فهم خودتان را از موضوع بنویسید. برای درج نقل قول‌های مستقیم باید شرایط آن را رعایت کرد: یا با استفاده از علامت نقل قول (گیومه) مشخص می‌شوند یا در صورتی که در حد یک بند (پاراگراف) یا بیشتر باشند، با تورفتگی متن یا تغییر نوع قلم مثلاً ایتالیک شدن. اطلاعات بیشتر دربارۀ نقل قول مستقیم:

اینجا.

3- حتماً منبع هر عکس، نمودار یا شکلی که استفاده کرده‌اید، معرفی کنید (مگر این که خودتان آن را ایجاد کرده‌ باشید).

منظور از ایجاد کردن این است که خودتان چیز جدیدی خلق کرده باشید. اگر از یک اثر دیگر اقتباس کرده‌اید یا اثری را ویرایش کرده‌اید، باز هم باید استناد بدهید. البته باید حواس‌مان باشد که اگر عکس یا نموداری را خودمان تولید کرده‌ایم و قبلاً آن را در جای دیگری منتشر کرده‌ایم، حتماً باید به آن اثر قبلی‌مان استناد بدهیم وگرنه متهم به سرقت علمی از خود می‌شویم. اطلاعات بیشتر دربارۀ سرقت علمی از خود:

اینجا.

4- فهرستی از تمام منابعی که استفاده کرده‌اید، در انتهای اثر درج کنید.

شیوه‌ای که بر اساس آن استناددهی را انجام داده‌اید، باید مشخص باشد. برای هر درس شیوه استناددهی را از استاد بپرسید یا از قراردادهای دانشگاه استفاده کنید و برای هر نشریه هم از شیوه‌ای که خود نشریه معرفی کرده، پیروی کنید. برای تکالیف درسی حتماً استناد درون‌متنی و فهرست منابع را تهیه کنید. اگر تکلیف عملی هم ارائه کرده‌اید یادتان باشد که باید تمام منابعی را که از آن‌ها استفاده کرده‌اید، معرفی کنید. استناددهی در تکالیف درسی تمرین بسیار مفید و مهمی است که باعث می‌شود هنگام نوشتن مقالات علمی، از قبل تمرین کرده باشید و استناد دادن و روش صحیح آن وقت کمتری از شما بگیرد و از این کار کلافه نشوید.

5- منابعی را که استفاده کرده‌اید، برای استفاده و مراجعه‌های بعدی ثبت و ضبط کنید.

به ویژه که این روزها، بسیاری از منابع الکترونیکی هستند یا قابل تبدیل به قالب الکترونیکی هستند، حتماً همراه با فایل مقاله یا تکلیف‌تان، فایل‌های منابع را نگهداری کنید. این کار نوعی مدیریت اطلاعات شخصی است که از عرف‌های پایه‌ای رفتار دانشگاهی است. هر لحظه که اساتید یا نهاد دانشگاه منابع مورد استفاده‌تان را از شما بخواهند شما باید بتوانید این منابع را به آن‌ها ارائه دهید. یکی از راهکارهای مؤثر برای مدیریت اطلاعات‌تان، استفاده از نرم‌افزارهای مدیریت منابع و استناددهی مثل

پژوهیار، اندنوت و مانند این‌هاست.

6- کپی و پیست نکنید مگر این که ومی برای نقل قول مستقیم وجود داشته باشد.

این نکته بسیار مهم است. اگر از یک منبع کپی و پیست کنید و استناد ندهید، مرتکب محتوارُبایی یا همان سرقت علمی شده‌اید. مهم نیست که عمداً بوده یا سهواً. بسته به شرایط شاید این کار شما به عنوان سوء رفتار دانشگاهی در نظر گرفته شود و برای شما تبعات و جریمه‌های ناگواری در پی داشته باشد.

7- تکالیف و آثار دیگران را به عنوان اثر خودتان ارائه نکنید!

می‌دانید که کپی کردن آثار دیگران سرقت علمی است. به همین ترتیب، اگر مقاله یا تکلیف دیگران را به عنوان اثر خودتان ارائه دهید، سرقت علمی کرده‌اید. به دیگران هم اجازه ندهید که اثر شما را به عنوان اثر خودشان ارائه بدهند. لطفاً در این حوزه مرام نگذارید! اگر نمی‌دانستید بدانید که این کارِ شما، تبانی» است و نوعی سوء رفتار دانشگاهی به شمار می‌رود.

اگر آثار و تکالیف دیگران را ارائه داده‌اید، در حالت خوشبینانه و اگر نگوییم بی‌اخلاقی کرده‌اید، احتمالاً در مدیریت زمان ناموفق بوده‌اید. اگر امکانش هست، کمی وقت بگیرید و کارتان را درست انجام دهید.

8- تکالیف و مقالات مربوط به درس‌ها و واحدهای قبلی‌تان را برای کلاس‌های جدید ارائه نکنید!

اگر کار قبلی خودتان را به عنوان یک تکلیف جدید ارائه دهید، چون در این ارائۀ جدید، شما مدعی هستید که یک اثر جدید ارائه داده‌اید، کارتان غیراخلاقی و تخلف دانشگاهی است. اگر می‌خواهید روی همان موضوع کار کنید، باید تا حد قابل قبولی متن قبلی را تغییر و ارتقاء دهید. یعنی هم پرسش پژوهش جدید داشته باشید، هم روش، ابزار و داده‌های جدید داشته باشید و هم مباحث و نتیجه‌گیری کامل‌تری ارائه دهید.

 

* این متن، ترجمه‌ای بومی‌سازی‌شده از

سیاهۀ جلوگیری از سرقت علمی دانشگاه کرتین استرالیاست.

 

می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

رجب‌زاده عصارها، امیرحسین (1397). راهنمای فوری دانشجویان برای جلوگیری از سرقت علمی. بازیابی روز ماه سال، از http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=68


زهره عباسیان و امیرحسین رجب‌زاده عصارها / کارشناسان پژوهشی نور»



بازنویسی»، نقل به مضمون» یا پارافریزینگ» (paraphrasing) به معنی استفاده از ایده‌های دیگران در اثری جدید، همراه با استناد صحیح است، طوری که ضمن بیان آن ایده‌ها، به خوانندگان نشان دهیم صاحب آن متن و ایده نیستیم. به عبارتی بازنویسی روشی برای انتقال اطلاعات و ایده‌های دیگران از زبان خود ماست (البته گاهی از عبارت پارافریزینگ در متون به معنای منفی آن، یعنی استفاده نادرست از متون استفاده می‌شود). متنی که به خوبی بازنویسی شود در عین حال که به طور واضح و دقیق مبین ایده و محتوای اصلی است، از لحاظ طرز بیان و واژه‌ها به طور کامل با متن اصلی متفاوت است و نباید فراموش کرد، افزودن، حذف کردن یا تغییر نوشتاری متن اصلی نباید به برداشت نادرست از ایده‌ی اصلی متن منجر شود. در بسیاری از موارد عنوان شده که بهترین نوع استناد، همین بازنویسی است اما گاهی به هر دلیلی اعم از فروکاسته شدن از معنای جملات، نیاز به درج عین عبارات و غیره، امکان بازنویسی وجود ندارد و باید از نقل قول مستقیم بهره بگیریم. ناتوانی در بازنویسی متناسب می‌تواند به راحتی به ارتکاب یک سرقت علمی تمام‌عیار تبدیل شود. برای همین است که بازنویسی صحیح از اهمیت زیادی برخوردار است.برای بازنویسی صحیح، می‌توانیم موارد زیر را مد نظر قرار دهیم:

1- خواندن و فهمیدن منبع اصلی: پیش از این که قلم به دست گرفته شود، ضروری است که فهم کافی از موضوع حاصل شود. یعنی لازم است حتی در صورت وم، متن را چندین بار بخوانیم تا کاملاً منظور نویسنده و محتوای مطلب را درک کنیم تا حدی که بتوانیم به راحتی و به زبان خودمان محتوا را برای دیگران بیان کنیم؛

2- یادداشت‌برداری محتوا: پس از درک کامل مطلب، یادداشت‌برداری خلاصه‌وار از متن اصلی برای تنظیم موارد در ذهن‌مان کمک بسیار مؤثری است؛ البته می‌توانیم این کار را با کمی فاصله زمانی هم انجام دهیم.

اگر نتوانیم بند شمارۀ یک و دو را انجام دهیم به این معنی است که مطلب را به خوبی درک نکرده‌ایم و لذا نمی‌توانیم آن را به خوبی بازنویسی کنیم. پس نیاز به دقت و صرف زمان بیشتری برای انجام یک بازنویسی خوب داریم.

3- نوشتن محتوا با کلمات خودمان: برای این که جملات‌مان صرفاً تکرار جملات آثار گذشته نباشد باید آن چیزی را که فهمیده‌ایم، به زبان خودمان بیان کنیم؛ برای این کار، کم و زیاد کردن جملات، شکستن جملات طولانی به جمله‌ای کوتاه‌تر، ترکیب جملات کوتاه، بسط عبارات به منظور شفاف‌سازی مفهوم و . از جمله راهکارهای مؤثر به شمار می‌‌روند؛

4- استفاده از سبک نوشتاری خودمان به جای سبک نویسنده: سبک نوشتاری هر نویسنده‌ای می‌تواند منحصربه‌خود آن نویسنده باشد. برای همین است که آثاری که با وصله و پینه از بندهای دیگر متون تهیه شده‌اند، یکدستی لازم را ندارند. برای نوشتن به سبک خود، بهتر است ابتدا به تغییر ساختار جملات توجه کنیم و اگر نیاز به نقل قول دقیق عبارات نبود، برای یکسان نبودن واژه‌های متن‌مان با اثری که به آن استناد کرده‌ایم، می‌توانیم از جایگزینی کلمات هم‌معنی (synonyms) استفاده کنیم؛

5- استناد به متن اصلی: پس از بازنویسی مطالب، باید بر اساس یکی از شیوه‌های استناددهی معتبر، به منبع مورد استفاده ارجاع دهیم و یادمان باشد که هدف‌مان از این استناد این بوده که مخاطب متوجه شود کدام قسمت از متن مربوط به خودمان و کدام قسمت از متن برگرفته از ایده‌ها و متون دیگران است؛

توجه داشته باشیم که استفاده از کلمات هم‌معنی (synonyms)، تغییر شکل فعل‌ها و . گرچه کمک مؤثری در هنگام بازنویسی به شمار می‌رود، اما کافی نیست. برخی از دانشجویان و پژوهشگران تازه‌کار فکر می‌کنند اگر برخی کلمات را کمی تغییر دهند و چیدمان عبارات را عوض کنند، بازنویسی کرده‌اند، در حالی که این کار نه تنها بازنویسی نیست بلکه سرقت علمی هم محسوب می‌شود (1،2).

هنگام بازنویسی مواردی هست که مجبوریم از نقل قول مستقیم استفاده کنیم بی‌آنکه نیاز به استفاده از علامت نقل قول (Quotation Marks) باشد، این موارد شامل: عناوین قراردادی؛ لغات تخصصی از جمله اسامی بیماری، عبارات قانونی، القاب و عناوین اشخاص و غیره است (2).

در این‌جا باید یادآور شد که بازنویسی» و خلاصه‌نویسی» یکسان نیستند. تفاوت بازنویسی با خلاصه‌نویسی در این است که در بازنویسی معمولاً طول پاراگراف بازنویسی‌شده با پاراگراف اصلی برابر است و دیگر اینکه تمام جزئیات آن پاراگراف به بیان دیگری ذکر می‌شود اما در خلاصه‌نویسی هم طول نوشتار کمتر است و هم اینکه تنها نکات مهم و کلیدی پاراگراف ذکر می‌شود. به علاوه باید ذکر کرد که در هر دو صورت استناد و ارجاع به متن اصلی نباید فراموش شود. هنگام بازنویسی به‌خصوص در زبان انگلیسی (برای فارسی‌زبانان) اگر مشکوک هستید که آیا ایده‌ی اصلی نویسنده سر جای خودش هست یا خیر بهتر از متخصصان حوزه زبان انگلیسی یا سایر افراد با تجربه کمک بگیرید، چون علاوه بر محتوا توجه به سبک و قواعد ساختاری نوشته مهم است (2،3).

 

منابع (عمدۀ این متن، ترجمه‌ای آزاد و بومی‌سازی شده از منابع زیر است):

1- [

Avoiding Plagiarism. P: [2].

2-

Acknowledging, Paraphrasing, and Quoting Sources. The Writing Center, 6171 White Hall, UW-Madison. P: 2-5.

3- Burrows, T. (2011). Writing research articles for publication. Unpublished manuscript, the Asian Institute of Technology Language Center, KhlongLuang, Thailand.Available at:

http://www.languages.ait.asia/wp-content/uploads/2014/12/Writing-Research-Articles-for-Publication.pdf. Accessed Jun 29, 2016. P: 29-30.

 

می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

عباسیان، زهره، و رجب‌زاده عصارها، امیرحسین. (1395). آیا بازنویسی یک متن، سرقت علمی است. بازیابی روز ماه سال، از http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=45.


امیرحسین رجب‌زاده عصارها / پژوهشگر مرکز نور»


وقتی می‌خواهیم از کار دیگران در اثر خودمان استفاده کنیم، به سه حالت امکان استفاده داریم: 1- خلاصه‌نویسی، 2- بازنویسی (معادل Paraphrasing یا همان نقل به مضمون) و 3- نقل قول مستقیم. بدیهی است که در هر سه حالت نیاز به استناد داریم.

در خلاصه‌نویسی، همان‌طور که از نامش برمی‌آید، به تلخیص و گزینش جملات دست می‌زنیم و متن را کوتاه‌تر از آن‌چه هست ارائه می‌کنیم و عمدتاً این کار با استفاده از همان جملات متن اصلی انجام می شود، در حالی‌که در پارافریزینگ (که در فارسی آن را به نام‌های مختلفی می‌شناسیم: نقل قول غیرمستقیم، بازنویسی، نقل به مضمون و شبیه به این‌ها)، ایده و فکر اصلی را تقریباً با همان تعداد واژۀ متن مرجع اما به زبان خودمان ارائه می‌کنیم. با این کار به‌ خواننده نشان می‌دهیم که ایدۀ اصلی اثر قبلی را تا اندازه‌ای خوب فهمیده‌ایم که می‌توانیم آن را به زبان خودمان بیان کنیم؛ گاهی حتی بیشتر: نشان می‌دهیم که آن‌قدر به بحث مسلط هستیم که داریم با استفاده از مهارت خود و بنا به نیاز مخاطب، متن اصلی را بهتر و دقیق‌تر توضیح می‌دهیم.

اما در نقل قول مستقیم، عین عبارت و واژه‌ها را می‌آوریم و از علامت نقل قول (دقت شود که علامت نقل قول در فارسی گیومه به این شکل: » و در انگیسی کوتیشن مارک به این شکل: " " است؛ بهتر است از آوردن علامت نقل قول انگلیسی هنگام نگارش به زبان فارسی پرهیز کنیم) یا اگر در موارد خاص و ضروری، تعداد واژه‌ها بیش از یک جمله و در حد یک بند (پاراگراف) باشد، از تورفتگی (Intention) استفاده می‌کنیم که نشان دهیم این عبارات و واژه‌ها عیناً از منبع دیگری آورده شده است. استناد به بیش از یک بند هم، جز در موارد استثناء مثل معرفی و بررسی یک اثر یا نظرات یک فرد و شبیه این، اصولاً کار جالبی در نگارش به شمار نمی‌رود. اگر نیاز دیدیم که بارها و بارها به یک اثر استناد کنیم و اثری که داریم می‌نویسیم دربارۀ آن اثر نیست، پس باید به نو بودنِ اثرمان شک کنیم.

اگر در هر نوع استفاده از متون دیگران، موازین استنادی را به‌درستی رعایت نکنیم، متهم به ارتکاب سوء رفتار پژوهشی می‌شویم. به‌ویژه، اگر بازنویسی به خوبی انجام نشود، حتی با وجود آوردن استناد، نویسنده به دردسر می‌افتد و شاید متهم به محتوارُبایی (سرقت علمی) شود. باید توجه داشته باشیم که اگر بخواهیم فکر و ایدۀ اصلی یک اثر را توضیح بدهیم و برای بیان دقیق گاهی از عبارات تخصصی جدید، رشته‌های واژه‌ای چندکلمه‌ای و مختص متن مرجع، واژه‌سازی‌ها و ایده‌پردازی‌های منحصربه‌فردِ متن استفاده کردیم، باز باید از علامت نقل قول استفاده کنیم. در یک جمله، ما باید به خوبی به خواننده نشان دهیم که کدام قسمت از نوشتۀ ما، ایدۀ دیگران است و کدام قسمت حرف‌ها و افکار خود ماست. هرچه مخاطب در تشخیص این که کدام قسمت از متن نوشتۀ ما و کدام قسمت، ایدۀ دیگران است، بیشتر گیج شود، کیفیت بازنویسی ما پایین‌تر است. در خلاصه‌نویسی هم استفاده از گیومه و تورفتگی اقدامی ضروری و البته حرفه‌ای است.

. و حالا بحثی در ترجمۀ اصطلاح پارافریزینگ

اما، مطلب دیگر این است که چندین‌بار مشاهده کرده‌ام که در زبان فارسی، از عبارت سایه‌نویسی» به عنوان معادلی برای مفهوم بازنویسی نادرست و فریبکارانه» یعنی معادل فارسی عبارت Inappropriate Paraphrasing» یا مثلاً Unacceptable Paraphrasing» استفاده می‌شود. اگر هنگام بازنویسی، اصول بازنویسی به‌خوبی رعایت نشود و استفادۀ لفظ به لفظ از واژه‌های متن مرجع خارج از حد مجاز (استفاده از رشته‌های سه‌واژه‌ای و بیشتر، یا استفاده نکردن از گیومه هنگام آوردن واژه‌های تخصصی دیگران و .) باشد، بازنویسی از لحاظ نگارشی نادرست و غیرقابل پذیرش شمرده می‌شود. کاربرد این مفهوم از سایه‌نویسی را به عنوان معادلی برای بازنویسی نادرست بیشتر از سوی کارشناسان فنی حوزۀ مشابه‌یابی رایانه‌ای دیده‌ام.

باید گفت با توجه به این‌که عبارت سایه‌نویسی» را می‌شود معادلی مناسب برای Ghostwriting» در نظر گرفت، به نظرم بهتر است از کاربرد سایه‌نویسی برای مفهوم بازنویسی فریب‌کارانه» خودداری کنیم. در متون انگلیسی مربوط به سرقت علمی، گاهی خود عبارت پارافریزینگ (Paraphrasing)،می‌تواند بسته به بافت متن، معنی بازنویسی نادرست» را برساند. در فارسی هم گاهی که از تخلف‌های نگارشی صحبت می‌کنیم، بازنویسی را به معنای منفی آن، یعنی بازنویسی متقلبانه در نظر می‌گیریم. در نتیجه، به نظر می‌رسد اگر بخواهیم هنگام ترجمۀ پارافریزینگ به فارسی و برای رساندن مفهومِ بازنویسی نادرست» از عبارتی کوتاه‌تر استفاده کنیم، نیازمند واژه‌سازی هستیم یا باید از همین ترکیب وصفی یعنی بازنویسی نادرست» یا بازنویسی متقلبانه» استفاده کنیم و بهتر است عبارت سایه‌نویسی را به عنوان معادلی مناسب برای برای Ghostwriting  نگه داریم.

 

می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

رجب‌زاده عصارها، امیرحسین(1396). پارافریز چیست؟.بازیابی روز ماه سال، از http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=58.


احسان نعمتی / کارشناس ارشد حقوق خصوصی دانشگاه مازندران


از آن‌جا که آثار علمی در گذشته انتشار محدودتری داشته‌اند، حمایت‌های قانونی قابل توجهی از آن‌ها صورت نمی‌گرفت. اما در عصر حاضر با سهولت تولید محتوا به صورت‌های مختلف و در نتیجه افزایش شمار آفرینش‌های فکری و افزایش اهمیت این آثار (چه علمی و چه غیرعلمی)، تمهیدات مختلفی برای حمایت قانونی از این آثار اندیشیده شده است. در حال حاضر، بیشتر نظام‌های حقوقی، قواعدی را برای اطمینان خاطر پدیدآوران در نظر گرفته‌اند تا هم حمایت و هم حفاظت لازم از آثار فکری صورت گیرد. اساساً حقوقی که به پدیدآور (مؤلف) تعلق می‌گیرد به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می‌شود (

اطلاعات بیشتر در این‌جا). بُعد مادی حق مؤلف (Copyright)، قابل انتقال به دیگران و محدود به زمان است؛ اما بُعد معنوی آن، دائمی است و قابل انتقال به دیگران نیست. طبق اصول مسلم حقوقی، تخطی از حقوق مادی و معنوی مؤلف، نقض قانون حق مؤلف محسوب شده و مسئولیت قانونی شخص ناقض را به همراه دارد.

اگرچه تمرکز این نوشته بر نقض حق مؤلف در آثار علمی است اما حق مؤلف در هنر و سایر آفرینش‌ها مانند نرم‌افزارها قابل پی‌گیری است (برای پی‌گیری حقوق پدیدآور دربارۀ نرم‌افزارها بیش از همه می‌توانیم به قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرم‌افزارهای رایانه‌ای» مصوب 1379 مراجعه کنیم).


نقض حق مؤلف در قراردادهای مختلف نشر

شخص پدیدآور پس از آفرینش اثر، می‌تواند برای بهره‌برداری مادی و معنوی از اثری که آفریده، قراردادهای مختلفی برای نشر، تکثیر و پخش اثر منعقد کند. بدیهی است که تخطی طرف‌های قراردادِ شخص پدیدآور از مفاد قرارداد و شرایط آن، موجب ورود خسارت به حقوق انحصاری پدیدآور می‌شود. برای مثال، ممکن است شخص ناشر بدون اجازه پدیدآور، به ترجمه اثر و انتشار مجدد آن اقدام کند یا اثر را در تعداد نسخه و زمان متفاوتی نسبت به شرایط مورد توافق، منتشر کند. این اقدامات حقوق مادی پدیدآور را در معرض نقض قرار می‌دهد. همچنین ممکن است شخص ناشر بدون اجازه پدیدآور، در اثر دست ببرد، اثر را تغییر دهد و تحریف کند یا حتی نام پدیدآور را از اثر حذف و نام دیگری را به عنوان پدیدآور درج کند. این موارد، نقض حقوق معنوی پدیدآور است و ناشر موظف به جبران خسارت وارده به شخص پدیدآور خواهد بود. در ادامه به یک نمونه پرونده اشاره می‌شود:

-        به موجب پرونده‌ای، خواهان که مؤلف کتابی است علیه شخص ناشری برای انتشار بدون مجوز خلاصه رمان معروفش در یک کتاب ادبی طرح دعوی نمود. عملیات خلاصه‌نویسی این کتاب به شکل غیراصولی انجام شده بود و موضوعات فرعی داستان حذف شده و به عبارت دیگر کلیت داستان تغییر پیدا کرده بود. شخص مؤلف علاوه بر صدور دستور موقت مبنی بر جمع‌آوری نسخه خلاصه شده و جبران خسارت مادی، خواستار جبران خسارت معنوی نیز شده بود. در نهایت دادگاه به صدور دستور موقت جهت جمع‌آوری کلیه نسخه‌های آن کتاب و پرداخت خسارت مادی به مؤلف اصیل کفایت نمود (1).

نقض حق مؤلف در فضای غیرقراردادی

به طور معمول، نقض حق مؤلف به صورت غیرمستقیم و در فضای غیرقراردادی (بدون وجود هیچ رابطه قراردادی) به شکل‌های مختلفی از جمله رونویسی، سایه‌نویسی و سایر مواردی که تحت عنوان سرقت علمی قرار دارد، صورت می‌پذیرد. در سال‌های اخیر احتمالاً به‌دلیلِ گسترش بسترهای ارتباطی و فضای مجازی، نقض حق مؤلف با سرعت بیشتری صورت می‌پذیرد؛ به طوری که یک اثر به محض خروج از ذهن پدیدآور و تجسم یافتن در قالب کلمات و دیگر اشکال عینیت یافتن، به سرعت در نقاط مختلف جهان منتشر می‌شود و تسلط شخص پدیدآور نسبت به اثرش از بین می‌رود. نتیجه عدم تسلط شخص بر اثرش، احتمالاً به شکل‌های متفاوت نقض حق مؤلف صورت می گیرد، تا جایی که گاهی افراد گوناگونی مدعی مالکیت آن اثر می شوند و مؤلف اصلی ناکام و ناشناس باقی می‌ماند. لذا نیاز است شخص مؤلف با حقوق خود و اختیاراتی که به موجب قانون به وی اعطا شده، آشنا شود. شکل‌های متفاوت و گوناگونی برای نقض حق مؤلف متصور شد. برای نمونه، به پرونده‌ای که اتفاقاً اصلاً جدید هم نیست و مربوط به سال‌ها قبل است، توجه کنید:

-        به موجب پرونده‌ای، شخصی به نام آقای راجی (Raji) که آخرین سفیر کشور انگلیس در هنگام سلطنت نظام شاهنشاهی ایران بوده، کتابی با عنوان در خدمت تخت طاووس» را به قلم تحریر درآورد که به صورت سریالی در یکی از رومه‌های لندن چاپ می‌شد. شخصی به نام آقای خاکباز» مطالب کتاب مذکور را به فارسی ترجمه و سپس بدون مجوز پدیدآور در یکی از رومه‌های فارسی‌زبان ایالات متحده امریکا منتشر کرد. نهایتاً پدیدآور علیه مترجم به دلیل ترجمه و انتشار غیرقانونی اثر طرح دعوی کرد. دادگاه پس از بررسی دلایل و دفاعیات خوانده، به نفع شاکی رأی صادر کرد و برای تعیین میزان خسارت واردشده پرونده را به کارشناس ارجاع داد (2).

ضمانت اجراهای قانونی نقض حق مؤلف

گذشته از قواعد عام مسئولیت قراردادی و مسئولیت مدنی (که شخص ناقض را مکلف به جبران خسارت می‌نماید) در قوانین موضوعه ایران و کنوانسیون‌های بین‌المللی برن و تریپس ضمانت اجراهایی در راستای احقاق حق از دست‌رفته پدیدآوران در نظر گرفته شده که تحت دو عنوان اقدامات موقتی و احتیاطی» و جبران خسارت» مورد بحث قرار می‌گیرند:

-        اقدامات موقتی و احتیاطی به مجموعه اقداماتی اطلاق می‌شود که با هدف جلوگیری از نقض قریب‌الوقوع، انهدام و جمع‌آوری نسخه‌های تقلبی صورت می‌پذیرد و از ورود خسارت بیشتر و یا استمرار خسارت جلوگیری می‌کند.

-        جبران خسارت مربوط به زمانی است که نقض صورت گرفته و شخص ناقض به موجب قانون موظف به پرداخت خسارت ناشی از نقض به شخص مؤلف است. اطلاع داشتن پدیدآوران از مبانی قانونی مرتبط با حقوق‌شان، علاوه بر پیش‌گیری از نقض حقوق‌شان از سوی دیگران، در بلندمدت می‌تواند منجر به فرهنگ‌سازی در کشور شود (برای اطلاعات بیشتر

این مقاله را بخوانید).

مبانی قانونی اقدامات موقتی و احتیاطی ناشی از نقض حق مؤلف در حقوق ایران

شخص پدیدآور با استناد به این مواد قانونی می‌تواند از انتشار نسخه‌های تقلبی اثرش جلوگیری کند:

-        در ماده 29 قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مقرر شده است: مراجع قضایی می‌توانند ضمن رسیدگی به شکایت شاکی خصوصی نسبت به جلوگیری از نشر و پخش و عرضه آثار مورد شکایت و ضبط آن، دستور لازم به ضابطین دادگستری بدهند.»

-        در ماده 9 قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی مقرر شده است: مراجع قضایی مکلفند ضمن رسیدگی به شکایت شاکی خصوصی، به تقاضای او نسبت به جلوگیری از نشر و پخش و عرضه کتب و نشریات و آثار صوتی موضوع شکایت و ضبط آن، تصمیم مقتضی اتخاذ کنند.»

مبانی قانونی جبران خسارت ناشی از نقض حق مؤلف در حقوق ایران

خسارات قابل مطالبه در حقوق ایران عبارت‌اند از هرگونه خسارت مادی و معنوی از جمله هزینه‌های دادرسی و حق‌الوکاله اما درباره خسارت عدم‌النفع (منافع از دست رفته شخص مؤلف) ناشی از نقض حق مؤلف، وحدت رویه‌ای وجود ندارد و این مهم همچنان مبهم باقی مانده است. نهایتاً شخص مؤلف می‌تواند با استناد به این مواد قانونی علیه شخص ناقض در محاکم طرح دعوی کند و جبران خسارت را خواستار شود:

-        ماده 28 قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان: هرگاه متخلف از این قانون شخص حقوقی باشد علاوه بر تعقیب جزایی شخص حقیقی مسئول که جرم ناشی از تصمیم او باشد خسارات شاکی خصوصی از اموال شخص حقوقی جبران خواهد شد و در صورتی که اموال شخص حقوقی به تنهایی تکافو نکند مابه التفاوت از اموال مرتکب جرم جبران می شود.»

-        ماده 7 قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی: اشخاصی که عالماً و عامداً مرتکب یکی از اعمال زیر شوند علاوه بر تأدیه خسارت شاکی خصوصی به حبس جنحه‌ای از سه ماه تا یک سال محکوم خواهند شد: 1ـ کسانی که خلاف مقررات مواد یک و دو و سه این قانون عمل کنند. 2ـ کسانی که اشیاء مذکور در ماده 3 را که به طور غیرمجاز در خارج تهیه شده به کشور وارد یا صادر کنند.»

-        ماده 8 قانون ترجمه و تکثیر کتب و نشریات و آثار صوتی: هرگاه متخلف از این قانون شخص حقوقی باشد علاوه بر تعقیب جزایی شخص حقیقی مسئول که جرم ناشی از تصمیم او باشد، خسارات شاکی خصوصی از اموال شخص حقوقی جبران خواهد شد. در صورتی که اموال شخص حقوقی به تنهایی تکافو نکند ما بهالتفاوت از اموال شخص حقیقی مسئول جبران میشود.»


منابع:

(1) . ویور، دیوید (1392)، قواعد کپی رایت، ترجمه شیما پور محمدی، چاپ اول، تهران، نشر میزان. ص 162

(2). ویور، دیوید (1392)، قواعد کپی رایت، ترجمه شیما پور محمدی، چاپ اول، تهران، نشر میزان. ص 142

 

می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

نعمتی، احسان (1397). راهکارهای جبران خسارت ناشی از نقض حق مؤلف. بازیابی روز ماه سال، از http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=71

 



زهره عباسیان و امیرحسین رجب‌زاده عصارها

امروزه سرقت علمی به یک معضل جدی و روبه‌رشد تبدیل شده‌است. سؤالی که برای شمار زیادی از پژوهشگران، دانشگاهیان و مردم عادی پیش می‌آید این است که چه عامل یا عواملی سبب بروز و گسترش این تخلف می‌شود؟»


هر یک از ما می‌توانیم دلایلی را حدس بزنیم. پژوهش‌های علمی متعددی نیز در این زمینه صورت گرفته است و هریک از عوامل مختلفی یاد کرده‌اند. فشار کاری، ارتقاء مدرک و مدرک‌گرایی، عدم تسلط بر زبان انگلیسی، پیشرفت فناوری، اینترنت و . از جمله عواملی هستند که در اکثر پژوهش‌ها به آن‌ها اشاره شده است.

در سرمقاله‌ای نویسنده بر طبق مطالعات خود به طورکلی سستی و تنبلی را علت اصلی سرقت علمی در کشورهای انگلیسی‌زبان و عدم تسلط به زبان انگلیسی را در کشورهای غیرانگلیسی‌زبان دانسته و دلیل آن را هم چنین بیان شده است: پژوهشگران اقدام به سرقت علمی می‌کنند چون اغلب باید در کوتاه‌ترین زمان با ارجاع به منابع متعدد با بیانی روشن و با مفاهیمی دقیق و استفاده از واژه‌های تخصصی گسترده مطالب خود را تهیه کنند. همچنین بسیاری از متخصصان دانش کافی در مورد تجزیه و تحلیل زبانی خود و یا زبان انگلیسی را برای انتقال مفاهیم اصلی به دست نیاورده‌اند و از آنجا که مقاله‌نویسی نیاز به تمرین و تجربه و پشتکار فراوان دارد» (

1).

داروئیان و فقیهی (1390) در پژوهشی با همین عنوان علل وقوع سرقت علمی در ایران را چنین بیان کرده‌اند:


  • گسترش اینترنت و تسهیل در دسترسی سریع و کم‌هزینه به اطلاعات و نبود فرهنگ حفظ حقوق پدیدآورندگان آثار؛
  • بی‌اطلاعی افراد جوامع از قوانین و اصول موجود و عدم آموزش و اطلاع‌رسانی در این زمینه؛
  • عدم شناسایی توانایی‌ها و ظرفیت‌های علمی و منابع موجود و فشار بر دانشجویان و دانش‌پژوهان برای انجام پژوهش؛
  • توجه به کمیت پژوهش و مقالات و سنجش افراد بر اساس کمیت کار پژوهشی و ارائه امتیازات بر اساس کمیت‌ها؛
  • شهرت‌طلبی و زیاده‌طلبی؛
  • عدم وجود قوانین و منشورهای اخلاقی مدون؛
  • عدم آموزش و نهادینه‌سازی فرهنگ رعایت مالکیت معنوی؛
  • نبود مراکز و نهادهای تدوین، اجرا و ارزیابی قوانین مربوط در کشور؛
  • سهم اندک پژوهش از تولید ناخالص ملی در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته که این شاخص بیش از سه درصد است، موجب تنزل کیفیت پژوهش‌ها می‌شود.(

    2)

در پژوهشی دیگر نظر 40تن از سردبیران نشریات علمی- پژوهشی حوزۀ علوم پزشکی در این رابطه به صورت زیر بیان شد: (3)

 

نمودار 1. عوامل مؤثر در بروز سرقت علمی از دیدگاه سردبیران نشریات علمی-پژوهشی علوم پزشکی

بیشترین عامل از نظر سردبیران به ناآگاهی جامعه مربوط است که خود ناشی از آموزش ناکافی است و از سوی دیگر سیستم کمی‌گرا که با فشارآوردن بر اعضای سیستم و تعیین محدودیت‌های زمانی منجر به گرایش افراد برای تلاش ارتقا جایگاه و مرتبۀ علمی خود بدون توجه به کیفیت محتوا و در نظر داشتن قوانین چگونگی استفاده از آثار دیگران می‌شود. در کنار این عوامل بیرونی، عواملی دیگر که به خود شخص مربوط است و از آن با عنوان عوامل درونی می‌توان یاد کرد نیز تشدید سرقت علمی را سبب می‌شود، مانند: منفعت‌طلبی، شهرت‌گرایی، کسب درآمد، ضعف اخلاق و . .

در یک جمع بندی کلی از پژوهش‌های مختلف می‌توان علل و انگیزۀ وقوع سرقت علمی را چنین بیان کرد:

  1. گسترش فرهنگِ یا منتشر کن یا بمیر!» (Publish or Perish)؛
  2. فشارکاری و مالی و کمبود زمان؛
  3. تلاش برای ارتقاء شغلی و جاه‌طلبی و غرور و وجود محیط رقابتی؛
  4. عدم ‌تسلط به زبان انگلیسی؛
  5. رشد روزافزون اینترنت و امکانات آن و فقدان فرهنگ استفادۀ صحیح از آن در زمینۀ استناددهی؛
  6. فقدان دانش و آگاهی از نحوۀ استناددهی و وم آن؛
  7. تنبلی و سستی در پژوهش؛
  8. نبود قوانین و منشورهای اخلاقی مدون؛
  9. نبود آموزش و نهادینه سازی فرهنگ رعایت مالکیت معنوی؛
  10. نبود مراکز و نهادهای تدوین، اجرا و ارزیابی قوانین مربوط در کشور؛
  11. ناتوانی در نوشتن به دلیل سیستم آموزشی نادرست؛ و
  12. ضعف وجدان و اخلاق.(3)

 

منابع

  1. میوه‌چی هوری. سرقت ادبی و شیوه‌های برخورد با آن. دوماهنامه انجمن علوم و مهندسی پلیمر ایران - سرمقاله. 1390 (61):2-3.
  2. داروئیان سهیلا، فقیهی مهدی. بررسی انگیزه‌ها و علل انجام سرقت علمی در ایران. فصلنامه رسالت مدیریت دولتی. 1390;2(1):137-54.
  3. عباسیان زهره. بررسی دانش، نگرش و عملکرد سردبیران نشریات علمی-پژوهشی دانشگاه‌های علوم پزشکی شهر تهران در مورد سرقت علمی[پایان‌نامه]. [تهران]: دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی؛ 1394. 150ص.

  

می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

 عباسیان، زهره، و رجب‌زاده عصارها، امیرحسین (1394). دلایل ارتکاب سرقت علمی چیست. بازیابی روز ماه سال، از  http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=25.

دلیل سرقت علمی سرقت علمی علت ها علل دلایل سرقت علمی دلایل تقلب علمی

زهره عباسیان

صحبت کردن پیرامون حوزۀ سرقت علمی مبحثی نیست که بتوان در چند مقاله و کتاب خلاصه‌اش کرد و هرچه بیشتر در مورد زوایای آن بیندیشیم مباحث و سؤالات جدید و گاهی همراه با ابهام پیش می‌آید که نیازمند کسب آگاهی و تأمل عمیق‌تر است. یکی از این موارد مصادیق سرقت علمی است.

پیش‌تر در مورد مصادیق سرقت علمی صحبت کردیم، شکل 1 خلاصه‌ای از این مطالب را نشان می‌دهد.


type of plagiarism2. 970820.jpg

اکنون از زاویه‌ای دیگر که ترنیتین (turnitin) معرفی کرده نگاهی به انواع سرقت علمی می‌اندازیم. از این منظر با دو رخداد مواجهیم؛ یا استناد به منابع مورد استفاده صورت می‌گیرد یا استناد صورت نمی‌گیرد و در هر دو حالت می‌تواند سرقت علمی رخ می‌دهد و شامل مصادیق مختلفی به شرح ذیل است:

الف) سرقت علمی بدون استناد به سایر منابع (SOURCES NOT CITED)

گفتیم که سرقت علمی به اشکال مختلفی رخ می‌دهد و آشکارترین مشخصۀ آن استفاده از آثار و ایده‌های دیگران بدون استناددهی است. به عبارتی استناددهی جزءجدایی ناپذیر پیشگیری از سرقت علمی است. مصادیق آشکار این حالت را در ادامه می‌خوانیم.

 

  1. نویسندۀ شبح یا پنهان (The Ghost Writer)

شخصی نگارنده و پژوهشگر اثری است و پس از پایان اثر بی‌آنکه نامی از وی باشد به نام شخص یا اشخاص دیگری منتشر می‌شود. اطلاعات بیشتر را

اینجا بخوانید.

  1. رونویسی (The Photocopy)

قسمت(های) مشخصی از متن، دقیقاً رونویسی و کپی‌برداری از متن دیگران است و هیچ تغییری هم مشاهده نمی‌شود.

  1. مقالۀ معجون (The Potluck Paper)

نویسنده با کپی‌برداری از چند مطلب و تلفیق داده‌ها و یافته‌های دیگران سعی در تکمیل متن خود دارد درحالی‌که ایده و عبارات اصلی از متون دیگر است.

  1. استتار جزئی (The Poor Disguise)

فرد سعی دارد با تغییر کلمات و عبارات ظاهر مقاله را تغییر دهد در حالی که ایده و محتوای اصلی مقالۀ منبع حفظ شده است. مثلاً گاهی فرد با تغییر شکل و شمایل جداول و نمودارها یا تبدیل نمودار به جدول ظاهر مقالۀ اصلی را تغییر می‌دهد.


  1. تنبل کاری(The Labor of Laziness)

در این حالت فرد به جای اینکه یک اثر بکر و جدید خلق کند، مدت زمان زیادی را صرف سرهم کردن متن، عبارات و ایده‌های دیگران می‌کند. به طوری‌که اگر همان زمان را صرف نگارش و پژوهش اصیل می‌کرد و از آثار دیگران سوءاستفاده نمی‌کرد، خالق اثری بدون سرقت علمی می‌شد.

  1. خود سرقتی(The Self-StealerیاSelf-Plagiarism)

این مورد هم که چنان که از نامش مشخص است فرد از آثار قبلی خودش که قبلاً منتشر شده‌اند استفاده می‌کند بدون آن‌که استناد بدهد یا گاهی همان اثر را با اندکی تغییر جزئی مثل تغییر عنوان و غیره قصد انتشار مجدد آن را دارد.

 

ب) سرقت علمی در عین استناددهی! (SOURCES CITED)

برای پیشگیری از سرقت علمی استناد دادن لازم است اما کافی نیست! آیا شما هم جزء آن دسته افرادی هستید که فکر می‌کنید همین که استناد دادید، خود را از شائبۀ سرقت علمی رهایی داده‌اید؟ اگر چنین است لطفاً نگاهی به این موارد هم بیندازید.

  1. استناد ناقص(The Forgotten Footnote)

این حالت زمانی است که نویسنده از اثری استفاده می‌کند و نام نویسندۀ اثر را ذکر می‌کند اما ذکر سایر مشخصات کتابشناختی که خواننده را به منبع می‌رساند، فراموش می‌کند. با این مخفی‌کاری، انواع دیگری از سرقت علمی هم در پی آن رخ می‌دهد.

  1. استناد گمراه‌کننده(The Misinformer)

زمانی که نویسنده اطلاعات دقیقی از منبع مورد استفاده ارائه نمی‌کند و عملاً یافتن منبع غیرممکن است. گاهی نویسنده اطلاعات کتابشناختی یا همان استناد را ذکر کرده است اما وقتی مسیر استناد را دنبال می‌کنیم به منبع نمی‌رسیم! به این حالت استناد کور هم گفته می‌شود. دلیل آن هم یا بی‌دقتی نویسنده در ذکر دقیق اطلاعات کتابشناختی است، یا شاید به نوعی استناد، جعلی و ساختگی است. گاهی هم دلیل آن اینست که به دلیل وجود منابع متنوع و زیاد و عدم استفادۀ نویسنده از نرم‌افزارهای مدیریت منابع نوعی سردرگمی و فراموش کردن آدرس دقیق منابع مورد استفاده پیش می‌آید.

  1. نقل قول کوتاه ناقص (The Too-Perfect Paraphrase)

در این حالت استناد به منبع به درستی صورت گرفته است اما درج علامت نقل قول برای موارد استفاده از عین عبارت انجام نشده است. برای اطلاعات بیشتر در مورد انواع نقل قول‌ها

اینجا کلیک کنید.

  1. استناددهنده بیش از حد (The Resourceful Citer)

این حالت که تشخیص سرقتی بودن آن هم تا حدی دشوار است، مربوط به زمانی است که نویسنده همۀ استنادها را به دقت رعایت کرده، علامت نقل قول و هر آنچه برای استناددهی لازم بوده است را ذکر کرده است؛ اما مشکل اینجاست که اثر فاقد محتوای بکر و جدید است. به عبارتی اگر همۀ مطالب مورد استفاده که دارای استناد هستند را حذف کنیم نویسنده هیچ حرف جدیدی ارائه نداده است و رسالت پژوهش یعنی جدید بودن آن کاملاً زیر سؤال می‌رود.

  1. جنایت تمام و کمال (The Perfect Crime)

زمانی که فرد در برخی موارد استنادها و علائم نقل قول را به درستی رعایت کرده است اما در جاهای دیگری از متن، آگاهانه، با بازنویسی (paraphrase) ایده‌ها و مطالب دیگران بدون استناد، آن‌ها را به نام خود ثبت می‌کند، مصداق بارزی از ایده‌‌ی و سرقت علمی رخ می‌دهد.

 

شکل شمارۀ 2 خلاصه‌ای از موارد بالا را نشان می‌دهد:


type of plagiarism. 970820.jpg

قدردانی

از جناب آقای دکتر مهدی بهنیافر و جناب آقای امیرحسین رجب‌زاده عصارها برای ویرایش متن سپاسگزارم.

 

پی‌نوشت

محتوای اصلی این مطلب ترجمۀ مطلب زیر است:

 Turnitin. type of palgiarism (turnitin allows free distribution an nonprofit use). www.aub.edu.lb/it/acps/Documents/PDF/types_of_plagiarism.pdf

 

در ترجمۀ تیتر موارد 4،3 و 5 از مقالۀ زیر استفاده شده است:

بطحائی، زهرا (1390). سرقت علمی: تعریف، مصادیق‌ها و راهکارهای جلوگیری، پیشگیری و تشخیص. کارآگاه. 2(16)، 6-18.

 

می‌توانید برای استناد به این مطلب از روش زیر استفاده کنید:

 

عباسیان، زهره (1397). گذری بر انواع سرقت علمی. بازیابی روز ماه سال، از  

http://www.samimnoor.ir/view/fa/ArticleView?itemId=74



امیرحسین رجب‌زاده عصارها


فراد بسیاری سرقت علمی» را معادل تخلف از کپی‌رایت» در نظر می‌گیرند. بسیاری از صاحب‌نظران این دو مفهوم را مفاهیمی نزدیک و هم‌خانواده می‌دانند و باید دقت کرد که مرز بسیار ظریفی بین تخلف از قانون کپی‌رایت (copyright infringement) و سرقت علمی (plagiarism) وجود دارد. نخست باید در نظر گرفت که نقض کپی‌رایت یا نقض قوانین حق تکثیر (copyright infringement) مرتبط با قانون است اما تخلفی مانند سرقت علمی، علاوه بر تخلف قانونی و حتی مقدم بر آن، نوعی بی‌اخلاقی است.(1)


به نظر Laura J. Murray تخلف از کپی‌رایت عبارت است از استفاده یا بازاستفاده از کلمات و ایده‌های دیگران بدون اجازه (permission) و سرقت علمی به معنی استفاده از کلمات و ایده‌های اشخاص است بدون اذعان، قدردانی و استناد (acknowledgement) است. (2) شاید بتوان این‌گونه توضیح داد که در تخلف از کپی‌رایت، انتفاع مادی بیش از انتفاع معنوی مد نظر است؛ مثل این که یک کتاب بی‌اجازه نویسنده یا ناشر منتشر شود. در این مثال، نام خود نویسنده درج می‌شود اما سودجویی برای انتفاع مالی رخ داده است نه برای به نام زدن آن اثر برای نویسنده‌ای دیگر. اما در سرقت علمی، فرد متخلف، جدای از این که سودجویی مادی از یک اثر دیگر را در نظر داشته باشد یا خیر، با ربودن ایده‌ها و آثار دیگران به نام خود، قصد انتفاع غیر مادی هم دارد. با این حساب، شاید بتوان سرقت علمی را به دلیل درگیری بیشتر با بُعد اخلاقی، پیچیده‌تر هم دانست. توضیح دیگری این‌جا در مورد عبارت سرقت علمی» ضروری است: در این متن عبارت سرقت علمی» معادل اصطلاح پلجریزم (plagiarism) در نظر گرفته شده و صرفاً به این دلیل استفاده شده که معادلِ جاافتاده‌تری نسبت به آن وجود ندارد. هرچند به نظر می‌رسد عبارت محتواربایی» معادل مناسب‌تری برای آن باشد. در این زمینه باید توجه داشت که پلجریزم در تمام زمینه‌های آثار فکری و معنوی مانند آثار تجسمی، موسیقی و غیره قابل رخ دادن است و اگر این‌جا از صفتِ علمی» استفاده شده است، به این معنا نیست که این عمل تنها در محافل علمی رخ می‌دهد. تنها به دلیل تنگنای واژگانی از عبارت سرقت علمی» استفاده شده است و طبق

پیشنهاد‌های ارائه‌شده به نظر می‌رسد باید فکر معادل بهتری مانند محتواربایی» برای این مفهوم باشیم.


مفهوم تخلف از کپی‌رایت، در ذهن افراد جاافتاده‌تر و شناخته‌شده‌تر از مفهوم سرقت عملی است و عموماً افراد مختلف، اعم از افرادی عادی و نویسندگان و پژوهشگران دانشگاهی، نسبت به رعایت کپی‌رایت حساسیت بیشتری نشان می‌دهند تا رعایت اصول نگارش علمی و دوری از سرقت علمی. به ویژه در کشور ما، به میزان قابل توجهی نیاز به آگاه‌سازی عموم افراد و دانشگاهیان نسبت به موضوع سرقت علمی احساس می‌شود. بروز مشکلات عدیده برای نویسندگان و پژوهشگران ایرانی هنگام ارسال آثار خود به نشریات معتبر بین‌المللی و رد شدن بسیاری از این آثار به دلیل سرقت علمی» خوانده شدن، می‌تواند گواهی از عدم آشنایی ما با مقوله سرقت علمی باشد. در نتیجه یکی از ساده‌ترین و مؤثرترین راه‌های کاهش ارتکاب سرقت علمی، آشناسازی، آموزش، تمرین و توجه به بحث استناددهی است.

اما رابطه‌ای که بین این دو تخلف وجود دارد، در شماری موارد نوعی رابطۀ هم‌پوشان است و در شماری دیگر، به صورت مجزا هستند. به عبارت دیگر، با توجه به این که سرقت علمی، انواع مختلفی دارد، شماری از انواع آن را می‌توان به عنوان تخلف از کپی‌رایت نیز در نظر گرفت اما شماری از انواع سرقت علمی را که جنبه‌های اخلاقی آن بیشتر است، نمی‌توان تخلف از کپی رایت دانست. از سوی دیگر، در مواردی از تخلف کپی‌رایتی که تنها نفع مادی مد نظر بوده و ادعایی مبنی بر تصاحب غیر منصفانه محتوا وجود ندارد، نمی‌توان تخلف مذکور را مصداق سرقت علمی دانست. برای روشن‌تر شدن این توضیحات به 3 مثال زیر دقت کنید:


مثال 1 (صرفاً تخلف از کپی‌رایت): فرض کنید فردی یک اثر مکتوب از یک استاد معروف را کپی می‌کند و با سوء استفاده از نایاب شدن چاپ آن اثر، کپی‌های خود را به منظور انتفاع مادی به فروش می‌گذارد. این‌جا، فرد مذکور، ادعایی مبنی بر تصاحب اثر نداشته و تنها قوانین کپی‌رایت را نادیده گرفته است. پس نمی‌توانیم او را یک سارق علمی بدانیم، این فرد تنها از قانون کپی‌رایت تخطی کرده است.

مثال 2 (هم تخلف از کپی‌رایت و هم سرقت علمی): یک نویسنده را فرض کنید که اثر شخص دیگری را بدون اجازه از وی و بدون آوردن نام نویسنده اصلی و به نام خود منتشر می‌کند. در این‌جا نویسنده دوم هم نفع مادی می‌برد و هم نفع معنوی، یعنی هم از کپی‌رایت تخطی کرده و هم مرتکب سرقت علمی شده است.

مثال 3 (صرفاً سرقت علمی): با توجه به تعاریف سرقت علمی، اگر قسمتی از یک اثر دیگر را در اثر خود بیاوریم و استناد مناسبی به آن انجام ندهیم(دانسته یا ندانسته)، مرتکب سرقت علمی شده‌ایم. در عین حال، این اتفاق هنگام نگارش اثر جدید رخ داده و ما با این کار نیت و قصدی برای تصاحب اثر دیگران نداشته‌ایم. پس تخلف از کپی‌رایت رخ نداده وتنها سرقت علمی اتفاق افتاده است.

لازم به یادآوری است سرقت علمی تنها نوعی از دامنه‌ی وسیع تخلف‌های پژوهشی است، اما کپی‌رایت و نقض آن شامل گستره‌ی وسیع انواع تخلف و سوءرفتارهای پژوهشی می‌شود.(3)

منابع

  1. https://www.plagiarismtoday.com/2013/10/07/difference-copyright-infringement-plagiarism/

  2. Murray Laura J.  Plagiarism and Copyright Infringement: The Costs of Confusion.Department of English, Queen’s University, Canada 2006. Accessed date: march 8, 2016.
  3. https://www.plagiarismtoday.com/2005/10/06/copyright-infringement-plagiarism-and-fair-use/




سرقت علمی چیست؟

زهره عباسیان، امیرحسین رجب‌زاده عصارها / کارشناسان پژوهشی نور»

سرقت یا دستبرد علمی، ی ادبی، ایده‌ی، ی کلمات، محتواربایی و معادل عربی آن انتحال و معادل انگلیسی آن پلی‌جریسم[1]و . واژگانی هستند که به اقدامی غیر اخلاقی و نوعی تخلف در حوزهٔ پژوهش و نگارش اشاره دارند. به نظر می‌رسد که می‌توان ده‌ها عبارت و واژهٔ دیگر هم جایگزین کرد. اما آنچه درست‌تر و بهتر به نظر می‌رسد، این است که متخصصان و صاحب‌نظران و فرهنگستان علوم ترجمه‌ای واحد برای Plagiarism انتخاب کنند و تنها آن را به‌کارببرند. آن‌چنان که این مفهوم در زبان انگلیسی تنها با این واژه (Plagiarism) شناخته می‌شود و همگان این واژه را به کار می‌برند.

 

در نگاه نخست، به نظر می‌رسد فهم مفهوم و چیستی سرقت علمی چندان دشوار نباشد و اگر به طورکلی از افراد مختلف و حتی دانشجویان تازه‌وارد بپرسیم که سرقت علمی چیست، (در حالت خوشبختانه) اکثر افراد می‌توانند این سؤال را پاسخ دهند؛ اگرچه ممکن است پاسخ، جامع و دقیق نباشد. پاسخی که اغلب در یک مصاحبهٔ غیررسمی از دانشجویان شنیده شد این بود: وقتی از مقاله یا کتاب شخصی استفاده کنیم و استناد ندهیم مرتکب سرقت علمی می‌شویم». این تعریف در نگاه اول صحیح است به این دلیل که دو جزء استفاده و استناد را داراست؛ اما درعین حال این تعریف به دلیل ناقص و سطحی بودن نمی‌تواند چندان راهگشا باشد و چه‌بسا این تعریف ناقص پیامدهای نامطلوبی در پی داشته باشد.


باید دقت کرد که سرقت علمی تنها هنگام استفاده از مختص مقاله یا کتاب رخ نمی‌دهد، هرگونه استفادۀ بی‌ملاحظه از متن، تصویر، ایده یا طرح مضبوط و غیرمضبوط که خالق اصلی آن شما نباشید را در بر می‌گیرد. از سوی دیگر به کاربردن واژهٔ استفاده» در این تعریف، صحیح است اما باید توجه داشت که معنای استفاده تنها منوط به کپی‌برداری مستقیم نمی‌شود، بلکه نقل به مضمون، ترجمه، خلاصه‌سازی، اشاره، تفسیر و . را نیز در برمی‌گیرد. گاهی اوقات، افراد، این انواع استفاده را جزء مصادیق سرقت علمی در نظر نمی‌گیرند و  در هنگام نوشتناز آن‌جا که امکان رخ دادن سرقت علمی در همهٔ حیطه‌ها و حوزه‌های علم و پژوهش وجود دارد، عالمان هر حوزه از علم، نکاتی را از دیدگاه خود در زمینۀ سرقت علمی به رشتۀ تحریر درآورده‌اند و در نتیجه تعاریف گوناگونی از این پدیده ارائه داده‌اند. با مطالعۀ موارد مختلفی که دانشمندان علوم مختلف در این زمینه بیان کرده‌اند، مفهومی یکسان را به عنوان نقطۀ مشترک تمامی این تعاریف مختلف می‌توان  تشخیص داد. سرقت علمی نوعی فریب‌کاری در محیط علمی است و در خوشبینانه‌ترین حالت و در صورت غیرعمدی بودن آن، نوعی سهل‌انگاری است. یکی از جامع‌ترین تعاریف سرقت علمی، توسط کمیته اخلاق نشر

[2] ارائه شده است:

سرقت علمی به استفادهٔ غیرعمدی

[3] یا دانسته

[4] و یا بی‌ملاحظه

[5] از کلمات، ایده‌ها، عبارات، ادعا و یا استنادات دیگران بدون قدردانی و توضیح و استناد مناسب بهبرای پرهیز از وقوع سرقت علمی در هنگام نوشتن، پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زیادی پیش روی نویسندگان است؛ اما موضوع زمانی که قرار است آثار غیرنوشتنی خلق شوند، به مراتب پیچیده‌تر هم می‌شود. توضیح این که در آثار مکتوب وقتی از آثار دیگران وام گرفته می‌شود قوانین و استانداردهایی برای استناد و اذعان به آثار استفاده شده وجود دارد؛ اما در مورد آثار غیر مکتوب به این استانداردها کمتر پرداخته شده است. برای مثال هنگامی که یک نقاش برای خلق اثر خود که ایدهٔ آن را از اثر دیگری گرفته است، چگونه باید این موضوع را مطرح کند؟ در عنوان اثر خود ذکر کند؟ در توضیحات نقاشی خود ذکر کند؟ در تصویر؟! پاسخ به این سؤال آسان نیست و استانداردی برای آن وجود ندارد.(2) یا اگر هنرمند دیگری مانند یک مجسمه‌ساز برای خلق اثر خود، آثار و ایده‌های دیگران را قرض گرفته است و قصد دارد، استناد دهد و ذکر کند که مالک این ایده و یا بخش‌هایی از آن وی نیست، چگونه و در کجا باید استناد دهد؟ به همین دلیل است که سرقت علمی و ادبی، دامنه، عمق و پیچیدگی بیشتری پیدا می‌کند. اثر، صاحب اثر یا سخنران ایده گفته می‌شود.(1

 برای پرهیز از وقوع سرقت علمی در هنگام نوشتن، پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زیادی پیش روی نویسندگان است؛ اما موضوع زمانی که قرار است آثار غیرنوشتنی خلق شوند، به مراتب پیچیده‌تر هم می‌شود. توضیح این که در آثار مکتوب وقتی از آثار دیگران وام گرفته می‌شود قوانین و استانداردهایی برای استناد و اذعان به آثار استفاده شده وجود دارد؛ اما در مورد آثار غیر مکتوب به این استانداردها کمتر پرداخته شده است. برای مثال هنگامی که یک نقاش برای خلق اثر خود که ایدهٔ آن را از اثر دیگری گرفته است، چگونه باید این موضوع را مطرح کند؟ در عنوان اثر خود ذکر کند؟ در توضیحات نقاشی خود ذکر کند؟ در تصویر؟! پاسخ به این سؤال آسان نیست و استانداردی برای آن وجود ندارد.(2) یا اگر هنرمند دیگری مانند یک مجسمه‌ساز برای خلق اثر خود، آثار و ایده‌های دیگران را قرض گرفته است و قصد دارد، استناد دهد و ذکر کند که مالک این ایده و یا بخش‌هایی از آن وی نیست، چگونه و در کجا باید استناد دهد؟ به همین دلیل است که سرقت علمی و ادبی، دامنه، عمق و پیچیدگی بیشتری پیدا می‌کند.


در یک جمع‌بندی باید گفت که آفرینندگان آثار علمی و ادبی باید هنگام خلق آثار خود استفاده از آثار دیگران را با دقت ثبت کنند و این استفاده را به نحو متناسب به آگاهی مخاطبان برسانند تا علاوه بر حفظ صداقت، از اتهام فریبکاری و سهل‌انگاری مصون بمانند.


منابع

  1. Committee on Publication Ethics (COPE). Plagiarism policy and guideline: Writing to avoid plagiarism1990 Feb 14, 2015. Available from: Available from

    http://publicationethics.org/resources

  2. Bailey J. Plagiarism Today - Plagiarism is More Than Just Text Problem 2015 [Mar 05, 2015]


Plagiarism[1]

[2]COPE (Committee On Publication Ethics)

[3]Intentional

[4] Knowing

[5]Reckless





اعضای هیات علمی در دنیا چقدر حقوق می‌گیرند؟

به گزارش گروه رسانه های

خبرگزاری تسنیم، استخوان‌بندی دانشگاه‌ها به استادان و اعضای هیات‌علمی و میزان پیشرفت کشورها به دانشگاه‌های آن وابسته است، بنابراین باید بپذیریم که اعضای هیات‌علمی موتور محرکه توسعه‌ علمی، فناوری و نوآوری هستند. در تمام کشورهای جهان به نسبت حقوقی که برای پرسنل بخش عمومی و خصوصی پرداخت می‌شود، سهم قابل‌توجهی از آن به اعضای هیات‌علمی‌شان می‌رسد، چراکه معتقدند بدون حضور اساتید موتور پیشرفت کشور خاموش می‌شود. بررسی میزان دستمزد این قشر می‌تواند ارزش جوامع مختلف را برای کار دانشگاهی نشان دهد، اما پرداختن به این موضوع و یافتن اطلاعات کامل، به‌روز و قابل‌مقایسه از کشورهای مختلف به‌راحتی امکان‌‌پذیر نیست. در این گزارش میزان حقوق دریافتی مدرسان سه کشور چین، انگلستان و آمریکا و عواملی را که بر میزان حقوق آنها تاثیر می‌گذارد، بررسی کردیم.

در آمریکا میزان دریافتی حقوق اعضای هیات‌علمی در دانشگاه‌های دولتی و خصوصی متفاوت است؛ همچنین حقوق اساتیدی که در دانشگاه‌های سواحل شرقی و غربی آمریکا واقع شده‌اند، بیشتر از حقوقی است که اساتید در دانشگاه‌هایی که در شمال و جنوب و مرکز قرار دارند، دریافت می‌کنند. اما علت این تفاوت حقوق چیست؟ سطح زندگی در شرق و غرب بالاست، در نتیجه به مدرسان حقوق بیشتری پرداخت می‌شود تا بتوانند از عهده زندگی برآیند. فارغ از تفاوت حقوق در مکان‌های مختلف و همچنین دانشگاه‌های خصوصی و دولتی، ملاک‌هایی نیز برای پرداخت در نظر گرفته شده است. مسئولان آمریکایی به اعضای هیات‌علمی خود برنامه‌هایی ارائه می‌دهند و هرچه استادان بتوانند این برنامه‌ها را در طول سال بیشتر محقق کنند، به همان نسبت حقوق‌شان اضافه می‌شود. مسئولیت اساسی اعضای هیات‌علمی در ابتدا تدریس است، اما در کنار آن در رشته‌های تخصصی خود تحقیق کرده و یافته‌های علمی خود را در قالب مقالات پژوهشی و کتاب منتشر می‌کنند. در آمریکا ماندگاری عضو هیات‌علمی به انتشارات، تحقیقات و نتیجه تحقیقات که در قالب مقالات منتشر می‌شود، بستگی دارد. حقوق اساتید برحسب نوع دانشگاه، منطقه و اینکه کجای آمریکاست، تبحر، سال‌های تجربه، مدرک تحصیلی و قراردادی یا رسمی بودن (که از دانشگاهی به دانشگاه دیگر فرق می‌کند) متفاوت است. نکته دیگر اینکه در این کشور آنها هر دو هفته یک بار دستمزد می‌گیرند. در انگلستان نیز اعضای هیات‌علمی باید کار کرده و تولید داشته باشند و نیازهای جامعه را درک کنند. یک فرد تا شرایط کسب مرتبه دانشیاری را نداشته باشد، با او قرارداد بسته نمی‌شود و تنها همزمان با دانشیاری قراردادشان رسمی قطعی می‌شود.

حداقل دستمزد کارگران در آمریکا در این کشور ساعتی هفت دلار معادل هزار و 120 دلار در ماه است. حقوق یک استاد تمام حدود هفت برابر یک شهروند عادی است. در انگلستان نیز حقوق یک کارگر ماهی هزار و 643 دلار معادل 1272 پوند است؛ یعنی یک هفتم حقوق یک استاد. در ایران حقوق اعضای هیات‌علمی از هشت تا 15 میلیون تومان است و این در حالی است که کف حقوق در کشور ما کمتر از دو میلیون تومان است؛ یعنی اعضای هیات‌علمی چهار تا هشت برابر شهروند عادی دریافتی دارند.

در اینجا بد نیست نگاهی به شرایط و سازوکار تعیین حقوق اعضای اساتید دانشگاه در کشورهای مختلف داشته باشیم.

آمریکا

کسانی که PhD خود را گرفته و در حال انجام کارهای تحقیقاتی هستند، در ماه سه هزار و 750 دلار، مربیان ماهانه چهار هزار و 700 دلار، استادیاران پنج هزار و 900 دلار، دانشیاران 6 هزار و 200 دلار و استادتمام در ماه هشت هزار و 700 دلار دریافت می‌کنند.

جعفر مهراد، چهره ماندگار علمی کشور و رئیس کتابخانه منطقه‌ای علوم و تکنولوژی شیراز حقوق دریافتی اساتید این کشور را به صورت سالانه توضیح می‌دهد. به گفته او، حقوق سالانه یک عضو هیات‌علمی با درجه استادی که در دانشگاه‌های دولتی مشغول تدریس و تحقیق است، بالغ بر 113 هزار دلار است. در این دانشگاه‌ها متوسط حقوق دانشیاران بالغ بر 80 هزار و استادیاران بیش از 70 هزار دلار است. با این اوصاف به نظر می‌رسد یک عضو هیات‌علمی حقوق مکفی برای زندگی دریافت می‌کند.

حقوق استادان در دانشگاه‌های خصوصی آمریکا مقداری از دانشگاه‌های دولتی بیشتر است. آنطور که مهراد می‌گوید، یک عضو هیات‌علمی تمام‌وقت با درجه استادی در دانشگاه‌های خصوصی به‌طور متوسط سالانه بیش از 120 هزار دلار دریافت می‌کند. متوسط حقوق دانشیاران و استادیاران نیز به ترتیب بیش از 81 هزار دلار و 67 هزار دلار است.

همان‌طور که در ابتدای گزارش به آن اشاره شد، حقوقی که دانشگاه‌های سواحل شرقی و غربی آمریکا (شرق و غرب آمریکا) به اعضای هیات‌علمی پرداخت می‌کنند، بیشتر از حقوقی است که اساتید در سایر دانشگاه‌ها مثلا دانشگاه‌هایی که در شمال و جنوب و مرکز قرار دارند، دریافت می‌کنند.

چهره ماندگار علمی کشور در سخنان خود متوسط دستمزد این مناطق را هم بررسی می‌کند. آنطور که او توضیح می‌دهد، متوسط درآمد یک استاد در ایالت کالیفرنیا بیش از 131هزار دلار است. یک عضو هیات‌علمی با درجه استادی در ایالت ماساچوست یعنی در شمال‌شرق آمریکا بیش از 101هزار دلار، در نیویورک حدود 124هزار دلار و در نیوجرسی که همسایه نیویورک است، بیش از 127هزار دلار دریافت می‌کند.

حقوق اعضای هیات‌علمی در رشته‌های مختلف تحصیلی نیز با یکدیگر متفاوت است. مهراد در این‌باره هم توضیح می‌دهد: برای مثال اعضای هیات‌علمی که در دانشکده‌های حقوق تدریس و تحقیق می‌کنند، سالانه مبلغی بیش از 137 هزار دلار و استادانی که در رشته‌های علوم بهداشتی تخصص دارند، رقمی بالغ بر 162 هزار دلار دریافت می‌کنند. در رشته‌های اقتصاد 117 هزار دلار، مهندسی 109 هزار دلار و در تجارت، بازرگانی و کسب‌وکار به‌طور متوسط 102 هزار دلار حقوق یک عضو هیات‌علمی با درجه استادی است

پرداخت حقوق برای اساتید در دانشگاه‌ها نیز فرق دارد. چهره ماندگار علمی کشور می‌گوید: به‌طور متوسط در دانشگاه یوسی‌ال که جزء 10 دانشگاه برتر آمریکا است، حقوق اعضای هیات‌علمی در دامنه‌ای بین 93 هزار و 590 دلار تا 337 هزار دلار است. یک استاد تمام‌وقت در دانشگاه هاروارد که در شرق آمریکا قرار دارد، به‌طور متوسط سالانه حقوقی برابر با 198 هزار دلار و یک دانشیار در دانشگاه استنفورد که در کالیفرنیا قرار دارد، حقوقی برابر با 154 هزار دلار دریافت می‌کند

چین

در چین اما داستان کمی متفاوت‌تر است؛ میزان پولی که چینی‌ها دریافت می‌کنند، کمتر از آمریکایی‌هاست، اما همان مقدار هم مبلغ قابل‌توجهی است. مهراد توضیح می‌دهد: حقوق اساتید در چین به صورت ماهانه رقمی برابر پنج هزار و 733 دلار و حقوق اعضای هیات‌علمی با درجه استادی نیز ماهانه 9 هزار و 485 دلار است

به گفته این چهره علمی کشور، در چین پروژه‌ای به نام 1000 وجود دارد که طبق این پروژه برترین دانشگاه این کشور، پژوهشگران جهان را جذب می‌کند. آمریکایی‌های چینی‌تبار که در آمریکا مشغول هستند و در اوج تحقیقات علمی و در مزرهای دانش حرکت می‌کنند، بسیار مایلند به چین بازگشته و جزء پروژه هزار شوند، چراکه حقوقی که به او پرداخت می‌شود، بسیار بالاتر از حقوقی است که در آمریکا می‌گیرد.

انگلستان

در انگلستان مدرسان بسته به مسئولیتی که دارند پول می‌گیرند و باید یک تا سه سال عضویت هیات‌علمی وضعیت خود را تبدیل به رسمی کنند. یک عضو هیات‌علمی باید بتواند جایگاه خود را با انجام تحقیقات علمی و انتشار مقالات یا تولید اختراعات و نو‌آوری و تدریس تثبیت کند که فاصله زمانی آن یک تا سه سال است. حقوق یک مربی بین دو هزار و 800 تا 3500 پوند، استادیار سه هزار و 500 تا 4600 پوند و استاد چهار هزار و 553 تا هشت هزار و 900 پوند است. متوسط حقوق یک عضو هیات‌علمی در سال 63 هزار و 244 پوند است.

مهراد از میزان دریافتی‌ها در انگلستان هم صحبت به میان می‌آورد: در انگلستان پرداخت حقوق برای اعضای هیات‌علمی از دانشگاهی به دانشگاه دیگر متفاوت است. به‌طور مثال، در دانشگاه علوم ی و اقتصاد لندن که یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا است، حقوق سالیانه برابر با 87 هزار و 629 پوند است. یا در دانشگاه کوئینز بلفاست 81 هزار و 771 پوند و در امپریال کالج لندن 80 هزار و 878 پوند و دانشگاه لیدز برابر با 80 هزار و324 پوند است

مهراد درباره هند نیز می‌گوید: هند یک کشور دموکراتیک است، اما از نظر علم در حال توسعه است و در جایگاه بین‌المللی رتبه‌های قابل‌توجهی ندارد؛ البته به جز موسسات فناوری هند در کلکته. موسسه فناوری هند در بمبئی 700 پست عضو هیات‌علمی دارد که نصف یعنی 350 عضو آن را برای جذب پژوهشگران خالی گذاشته و علتش این است که این استادان عملکرد آن موسسه را از نظر آموزشی، تحقیقاتی، نوآوری و فناوری بالا ببرند و هم اینکه این موسسه در رتبه‌بندی‌های بین‌المللی مثل تایمز رتبه خوبی به دست آورد

 


چرا اندیشه ها در ایران امروز به تغییر نمی انجامند؟!

 

http://t.me/savadeelmi

 

چندی پیش یکی از اساتید جامعه شناسی این پرسش مهم را مطرح نمود که چرا کتاب های گذشته برانگیزاننده بودند ولی کتاب های امروز از این ویژگی برخوردار نیستند؟ به طور مثال چرا برخی آثار دکتر شریعتی آتشی بر جان جامعه افکنده و مردم را حول یک آرمان بسیج می کرد ولی امروزه صدها کتاب نیز از انجام چنین رسالتی برخوردار نیستند؟ پرسشی که می کوشید تا راز کرختی جامعه امروز را جویا شده و از بی اثر بودن اندیشه های امروز در ایجاد تحولی معنادار سراغ گیرد. روشن است که اندیشه ها برای فراگیر شدن نیازمند وجود زمینه های اجتماعی مناسب هستند. بنابراین باید پرسش را در زمینه ای از رابطه متقابل میان اندیشه و زمینه جستجو کرد. اما واقعا چرا امروزه اندیشه ها به تغییر اجتماعی نمی انجامند؟

 

عدم شناخت کافی از حاملان تغییر اجتماعی: اندیشه ها در صورتی می توانند به تغییر منجر شوند که قادر به ایجاد پیوند مناسبی با نیروی اجتماعی هدف باشند. در فقدان چنین شناختی اندیشه ها صرفا در فضا رها می شوند و بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شوند. بنابراین طرح این پرسش اهمیت دارد که واقعا در شرایط امروز ایران کدام ائتلاف از نیروهای اجتماعی از فرهنگیان، دانشجویان، ن یا کارگران حامل پیام ایجاد تغییرات معنادار هستند؟

 

فقدان زبان ارتباطی مناسب: روشنفکران ایران همواره متهم بوده اند که توان همدلی و همزبانی با توده مردم را فاقد هستند! برج عاج نشینی، زبان ثقیل، محصور ماندن در فضای دانشگاه و بالاخره فاصله گیری از دغدغه های روزمره مردم هم در زمره سایر نقصان های آنان بوده است. شاید بتوان دکتر شریعتی را یک استثناء مهم در این میان تلقی کرد. روشن است که تا زبان اندیشه ها به شرایط جامعه نزدیک نشود تغییری ایجاد نخواهد شد!

 

کاهش مرجعیت روشنفکران: روشنفکری یک پدیده مدرن و روشنفکران مهم ترین منادیان تغییرات اجتماعی در جوامع هستند. در ایران امروز اما با افول نقش روشنفکران و ظهور شبکه های اجتماعی، این سلبریتی ها هستند که گوی سبقت را در جلب توجه توده های مردم از سایر مراجع فکری جامعه ربوده اند. بنابراین پرواضح  است که گوشه نشینی روشنفکران می تواند با به حاشیه بردن پیام تحول خواهی، دوره ای از س و بی میلی نسبت به ضرورت ایجاد تغییرات معنادار را به همراه بیاورد!

 

فقدان قطب بندی های آشکار: بر خلاف نیم قرن اخیر ایران که حقانیت اندیشه ها موجب فراگیری و تحرک اجتماعی می شد، امروزه ظهور مجموعه ای از اندیشه های پست مدرن که حقیقت را نسبی و حتی توهم آمیز می دانند باعث سازگاری بیش از پیش مردم با نارسایی ها شده است. بحران اعتماد اجتماعی نیز از پژواک یافتن و پذیرش نداهای حق طلبانه معترضان از سوی مردم جلوگیری کرده و جامعه را بیش از پیش در غرقاب روزمرگی ها فرو می برد!

 

نکته پایانی: هیچ چیزی آزار دهنده تر از دویدن در مسیری نیست که پایانی برای آن متصور نباشد. احساس ناگوار تعلیق، تلاش کردن و نرسیدن، درجازدگی پس از گذشت یکصد سال پرداخت هزینه، ناامیدی فزاینده و احساس ژرف بی قدرتی ی! آیا راهی برای ایجاد تغییرات معنادار گشوده خواهد شد.

مهران صولتی

 

#روشنفکران

#تغییرات_اجتماعی

 

@savadeelmi



 

 

 


چرخ نیلوفری

 

نکوهش مکن چرخ نیلوفـــری را

برون کن ز سر باد خیره سری را

بری دان از افعال چرخ برین را

نشـاید ز دانا نکوهش بری را

به چهره شدن چون پری کی توانی؟

بــه افعــال ماننده شو مر پـــــــری را

چو تو خود کنی اختر خویش را بــــد

مدار از فلک چشـم نیـــک اختری را

تو با هوش و رای از نکومحضران ،چون

هــــــمی برنگـــیری نکومحــــضری را

اگر تو ز آموختن ســر به تابی

نجوید سر تو همی سروری را

درخــت تو گر بار دانش بگیـــرد

بــه زیر آوری چرخ نیلوفـــری را

 

ناصــــر خســـــرو

#موسیقی_علم

 

عمومی سازی علم

با کانال سواد علمی

 

http://t.me/savadeelmi



با تاریخ بیگانه ایم !

 

یکی از دردهای مملکتمان این است که حتی تحصیل کرده هایمان خیلی با تاریخ میانه خوبی ندارد (اگر یادتان باشد در دوره های دبیرستان هم نه تاریخ و نه معلم تاریخ معمولا جدی گرفته نمی شدند.) مسخره تر از این نمی شود که یک نفر به اصطلاح مدعی، یک نفر تحصیل کرده، نداند از دو سه نسل قبل پدرش کیست؟

یادش بخیر در زنگی آباد کرمان، شبی میهمان مرد دانای بی ادعایی بودم به نام آقای  اسدالله زنگی آبادی، می گفت آمار بگیرید از این جمیعتی که در این مملکت هستند من نمی گویم از روستایی ها، بی سواد ها، از بی ادعاها، از همین طبقه مدعی و تحصیل کرده، از استاد های دانشگاه، که قاعدتا باید علمدار فرهنگ این جامعه باشند، تا معلمش، مهندسش، دبیرش، یک آمار سرانگشتی بگیرید و ببینید چه درصدی از همین خانواده های دستچین به اصطلاح "شجره نامه" دارند؛ این را کم نگیرید، فاجعه است.

ملتی که تاریخ گذشته اش را نمی خواند و نمی داند، همه چیز را باید خودش تجربه کند. 

 

جامعه شناسی خودمانی

#حسن_نراقی

http://t.me/savadeelmi

 http://t.me/savadeelmi


برای اینکه به زبان ساده و خودمانی با نسبت علم و جامعه آگاه شویم؟!



علم از منظر قرآن ( 14)

 

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُون( 31)َ یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُون( 32)هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون ( 33) َیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیم ( 34)ٍ یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُون ،( 35)

 

(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‌دهند! آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل می‌خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!َ در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می‌کنند؛ (و به آنها می‌گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزی را که برای خود می‌اندوختید!

#قرآن_علم

 

http://t.me/savadeelmi

 



 

۱۰ کتابی که بارها توسط ناشران رد شدنداما بعدها نویسندگانشان را میلیاردر کردند؟!

 

1: بر باد رفته اثر مارگارت میشل

به گفته نویسنده نوشتن این کتاب ۱۰ سال طول کشیده است. دست‌نوشته‌ی ۱۰۰۰ صفحه‌ای میشل توسط بیش از ۳۸ ناشر رد شد اما سرانجام در سال ۱۹۳۶ توسط ناشری که از دوستان شوهرش بود به چاپ رسید و ظرف ۶ ماه پس از چاپ ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رفت. مارگارت میشل توانست به خاطر این کتاب جایزه پولیتزر را از آن خود کند.

 

2: لولیتا اثر ولادیمیر نابوکوف

ناباکوف ۲ سال با مخالفت ناشرین رو‌به‌رو شد. سرانجام این کتاب در فرانسه به چاپ رسید و به عنوان بهترین کتاب قرن بیستم شناخته شد.

 

3: خدمتکار اثر کاترین استاکت

دست‌نویس رمان خدمتکار که توسط بیش از ۶۰ ناشر وآژانس ادبی رد شد. اما یک ناشر کوچک پذیرفت کتاب را چاپ کند و پس از سه هفته به عنوان پرفروش‌ترین کتاب شناخته شد. تا به امروز بیش از ۵ میلیون نسخه از کتاب خدمتکار به فروش رسیده است.

 

4: ارباب مگس ها اثر ویلیام گلدینگ

کتاب ویلیام گلدینگ با مخالفت ۲۱ ناشر رو‌به‌رو شد اما پس از چاپ موفق شد برنده جایزه نوبل شود. در ابتدا تنها ۳۰۰۰ نسخه از آن به فروش رفت اما دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۶ به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها بدل شد و مجله تایم از آن به عنوان یکی از ۱۰۰ کتاب موفق نام برد.

 

5: خاطرات آن فرانک اثر آن فرانک

این کتاب امروزه در لیست آثار حافظه‌ی جهانی یونسکو به ثبت رسیده است؛ اما در زمان انتشار با مخالفت ۱۵ ناشر رو‌به‌رو شد. پدر آنه با هزینه شخصی کتاب را چاپ کرد و خیلی زود به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های عصر خود بدل شد.

 

6: کری اثر استفان کینگ

استفان کینگ در اکثر مواقع چنین پاسخی را از ناشران دریافت می‌کرد:  ” ما هیچ علاقه‌ای به انتشار داستان‌های علمی تخیلی که آرمان‌شهرهای منفی را به تصویر می‌کشند نداریم.” اما کمی بعد کتابش چاپ شد و توانست بیش از یک میلیون نسخه بفروشد.

 

7: جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ

باخ ۱۸ مرتبه با مخالفت ناشران رو‌به‌رو شد. آن‌ها می‌گفتند: ”کسی حاضر به خواندن کتابی درباره‌ی یک مرغ دریایی نمی شود، سوژه ی این کتاب احمقانه است.” اما پس از انتشار کتاب تنها در سال اول ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رفت و ریچارد باخ را از یک خلبان سابق نیروی هوایی به یک نویسنده مشهور و خوش‌آوازه بدل کرد.

 

8: دفتر خاطرات نیکولاس اسپارکس

این داستان عاشقانه ۲۴ بار مورد مخالفت قرار گرفت. سرانجام در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید و در اولین هفته در صدر فهرست کتاب‌های تخیلی نیویورک تایمز قرار گرفت.

 

9: سرگذشت نارنیا اثر سی. اس لوئیس

لوئیس برای چاپ این مجموعه رمان تخیلی  ۳۷ بار با مخالفت ناشران رو‌به رو شد تا اینکه یک کارگزار ادبی به نام جوفری بلیس به او کمک کرد تا کتابش را به چاپ برساند. تا به امروز بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه کتاب از این مجموعه به ۴۷ زبان دنیا ترجمه و به فروش رسیده است.

 

10. هری پاتر و سنگ جادو اثر جی. کی رولینگ

خانم رولینگ ۱۲ بار قبل از چاپ کتاب رمان خود با مخالفت رو به رو شد. بد نیست بدانید چاپ اول این کتاب در ۱۰۰۰ نسخه منتشر شد اما خیلی زود به یکی از پرفروش ترین کتاب های کودک و نوجوان دنیا بدل شد.

با نگاهی به فهرست بالا می‌بینیم اگرچه جلب رضایت ناشران و چاپ کتاب کار سختی به نظر می‌رسد، اما در صورت پافشاری و صبر و استقامت  ممکن است خیلی زود درهای شهرت و سعادت به سوی نویسنده و البته ناشر خوش‌اقبال باز شود. پس بهتر است استعداد نویسندگی خود را دست کم نگیرید و برای چاپ کتاب خود کمی بیشتر تلاش کنید.

#کتاب_علم

 

با کانال سواد علمی

 برای جامعه دانایی 

 

 

http://t.me/savadeelmi


فرهنگِ مماشات با رنج مدام

 

معلم کمی زودتر آمده بود و تعدادی از دانش‌آموزان بعد از ایشان، یکی یکی وارد کلاس می‌شدند. ریگی زیر در بود و با هر بار باز و بسته شدنِ در، صدای ناهنجار و دلخراشی تولید می‌کرد، اما هر دانش‌آموز بی‌توجه وارد شده و می‌نشست. معلم کلافه از صدا و عکس‌العمل بچه‌ها، منتظر یک اتفاق بود تا درسی بزرگ به ما بدهد. بالاخره دانش‌آموزی وارد شد و ریگ زیر در، باز ضجه‌ای دل‌ریش‌کن سر داد. دانش‌آموز خم شد ریگ را برداشت، توی سطل انداخت و در را با آرامش بست. معلم شادمان از جای خود برخاست و ضمن تشویق دانش‌آموز، آینده‌ای روشن برایش پیش‌بینی کرد و نکته‌ای گفت که برای همیشه در ذهن من نقش بست. او گفت:"بچه‌ها، هیچوقت بی توجه به مسائل خودتون و اطراف‌تون نباشید. سعی کنید اونها رو حل کنید؛ نه اینکه باهاشون زندگی کنید و اونا مدام روح‌تون رو سوهان بکشند. اگه به این سوهان روح‌ها عادت کنید، روحتون فرصت پرواز رو از دست می‌ده."

 

✅✳

http://t.me/savadeelmi

 

آن دانش‌آموز الان یک داروساز موفق هست و من در برخورد با هر مشکلی درس استاد برایم جان دوباره می‌گیرم.

 

اما متاسفانه‌ جامعه‌ی ما این درس را یاد نگرفته یا فراموش کرده است. ما ریگ‌های توی کفشمان را بیرون نمی‌اندازیم، حداکثر آن را لای انگشتان پا می‌فرستیم و با این رنج مدام زندگی می‌کنیم. عادت کرده‌ایم به نگه داشتن استخوان‌های لای زخم.

 

http://t.me/savadeelmi

 

روح جامعه‌ی ما، گرفتار مرضی فرهنگی به نام مماشات با مسائل و بی‌تفاوتی شده است. سنسورِ واکنش ما به مشکلات، از کار افتاده است. ما مردمی افسرده‌ایم، چونکه هر کدام با سوهان روح‌های زیادی کنار آمده‌ و با آنها زندگی می‌کنیم. اگر قیمت‌ها طی یک ماه چندین برابر می‌شود، اگر حقوقمان کم است، اگر دانشگاه‌هایمان با اِعمال سهمیه و پذیرش انتقالی فرزندان ثروتمندان و یون از خارج به داخل و استخدام اساتید گزینشی به گند کشیده شده، اگر استخدام‌ها بر اساس روابط است نه ضوابط و شایستگی، اگر برخی از ت‌های نظام را قبول نداریم، اگر فساد و بیکاری جامعه را متلاشی کرده است، اگر اخلاق دُر نایابی در جامعه‌ی ماست و هزاران اگر دیگر، برای این است که عادت کرده‌ایم به کرختی، بی‌تحرکی، بی‌واکنشی، مماشات، تعارف بی‌حد، مصلحت‌اندیشی، ترسویی و دور شدن از گوهر ناب انسانی خود.

 

آری پرهای پرواز روحمان ریخته است.

 

http://t.me/savadeelmii

 

علیرضا احمدپور خرّمی

 

#نقد-فرهنگی



داستان راستان( 66) ( 1-140)، دانشجوی بزرگسال، شهید مطهری،

روضات الجنات، چاپ حاج سید سعید، ص 747

سکاکی


http://t.me/savadeelmi


کیست؟

سراج‌الدین ابویعقوب یوسف بن ابی بکر بن محمد بن علی سکاکی خوارزمی از علمای اسلام بوده و در عصر خوارزمشاهیان می زیسته و از مردم خوارزم بوده است

ساج الدین ابویعقوب سکاکی (متولد۵۵۵هجری.ق)، مولف کتاب مفتاح العلوم» در ۱۲ علم. این دانشمند خود از پیشروان علوم ادبی و از ائمه معانی و بیان است و کتاب مفتاح او و شرح حواشی و تلخیص هایی که درمورد آن تالیف شده است از بهترین و نفیس ترین کتب علمی بیان است. این دانشمند بحث فصاحت و بلاغت و بیان اقسام آن را در آغاز علم معانی قرار نداده است و به ملاحظه فرق مقدمه العلم» و مقدمه الکتاب» این بحث را در مفتاح، در انتهای علوم ثلاثه مطرح کرده است.

ساج(سراج) -اهل خوارزم بود. حنفی معتزلی بود و از ادبای بزرگ عهد سلطان محمد خوارزم‌شاه و معاصر ابن حاجب. در نحو ، و صرف و منطق ، کلام ، بیان ، شعر و عروض و معانی و قوافی توانا بود.  شغل آهنگری داشته اما در سی سالگی به فراگیری علم روی آورده و در علوم غریبه نیز دست داشته است. وی درسال۶۲۶ه.قمری درخوارزم درگذشت.  از جمله آثار او: مفتاح‌العلوم” ، که دوازده علم از علوم عرب را در آن آورده است و شرح بسیاری بر آن نوشته شده است 

شغل سکاکی 

سکاکی؛ کارد و چاقو سازی (قفل وکلیدسازی داشت)بود که توانست باپشتکار دوازده علم از دانش های ماوراءالنهر را بدست آورد

وی در ابتدا آهنگری lمیکرد، روزی  صندوق کوچکی درست کرد و قفل عجیبی به آن زد که وزن صندوق با قفل روی (هرمثقال هیجده قیراط است)او آنرا به عنوان هدیه نزد سلطان برد اما برخلاف انتظار، سلطان و اطرافیانش چندان اعتنایی به وی نکردند. همان لحظه، مردی وارد مجلس شد و همه حاضرین احترام زیادی برای او قائل شدند. سکاک پرسید: تازه وارد چه کسی است که این قدر مورد احترام سلطان و سایرین واقع شدند؟ گفتند: دانشمند است.

سکاک در همانجا تصمیم گرفت که به دنبال تحصیل علم رفته و علم بیاموزد. به مدرسه رفت تا درس بخواند، در حالی که سی ساله بود. شیخ ملای مکتبخانه به او گفت: سن شما زیاد است  ویادگیری دراین سن مشکل است.

سکاکی اصرارداشت بریادگیری ،ملا چون اصراروی رادید گفت پس بایک مشق ساده امتحانت می کنم

سکاکی گفت چیست آن مشق؟

شیخ ملاگفت:این جمله را” ابوحنیفه می گوید، اگر پوست سگ را دباغی کنند با آن می شود نماز خواند

ااگرتوانستی همین جمله رافردا برایم ازحفظ بخوانی من درس راشروع می کنم

سکاکی خیلی خوشحال بود ازاین مشق آسان”وقتی راهی منزل می شد،همین جمله را تکرامی کردکه فردابراحتی برای معلمش بخواند.

وی بارهاوبارها این جمله رابخوبی برای خودتکرارمی کرده اما

فردایش وقتی به مکتب خانه رسید، وسردرس حاضرشد،ازخوشحال بودکه ازامروزبعنوان طلبه زندگی علمی راآغازمی کنداما کمی اضطراب داشت(دستپاچه بود)

شیخ مکتب(ابوحنیفه) ازطلبه جدیدش پرسید:مشق شب رافراگرفتی؟

سکاکی پاسخ داد:بله حضرت شیخ

ملاگفت بخوان

 سکاکی گفتحضرت سگ فرموده است اگر پوست ابوحنیفه را دباغی کنند با آن می شود نماز خواند!

همه حاضرین خندیدند،ملاعذرش راخواست وازکلاس بیرون”اخراج”کرد

سکاکی ناامیدنشد،به مکتبخانه دیگری رفت . چند سال تلاش کرد ولی موفقیت چندانی بدست نیاورد.

ازاین ناکامی خیلی پریشان خاطربود و سر به کوه وبیابان گذاشت. روزی در دامنه کوهی گردش می‌کرد. در قسمتی از کوه قطرات آب را مشاهده کرد که بر روی سنگی ریخته و بر اثر ریزش قطرات بر روی تخته سنگ، سنگ گود”سوراخ” شده بود. با دیدن آن منظره به فکر فرو رفت. با خود گفت، مگر هوش وعقلم  از سنگ سخت تر است!؟

و دوباره تصمیم گرفت خواندنش را ادامه دهد اما با جدیت و کوشش بیشتری و با انگیزه مشغول درس خواندن شد. تا آنکه در  خداوند این مجاهده وتلاش رابی جواب نگذاشت ،درهای علوم و معارف را بر روی وی باز شد و توانست با تلاش مستمر به درجات عالی نائل شودو یکی از دانشمندان علم صرف ونحو گردید

سکاکی های جدید

پیرترین دانشجوی کشور فارغ‌التحصیل شد

http://cdn.asriran.com/files/fa/news/1395/10/10/651885_816.jpg

مسن‌ترین دانشجوی کشور در مقطع کارشناسی ارشد که خرداد امسال موفق به دفاع از پایان‌نامه ارشد خود شده. زندگی پر فراز و نشیبی داشته و ۲۵‌ سال پشت کنکور مانده است.

 سید قنبر حیدری شیشوانی ، سوم تیر ۱۳۰۹ در روستای شیشوان شهرستان عجب‌شیر استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد و دارای یک فرزند دختراست.

او کلاس اول و دوم دبستان را در شهرستان عجب‌شیر به اتمام رساند، اما کلاس سوم ابتدایی او با خاطرات تلخی همراه است؛ چرا که با قشون‌کشی متفقین و تهاجم آنها پدرش را از دست می‌دهد. او در نبود پدر به همراه مادر و چهار خواهر و یک برادرش با فراز و نشیب‌های زندگی کنار می‌آید و با تشویق و هزینه دایی بزرگش تحصیلات را تا مقطع دبیرستان ادامه می‌دهد.

در کنار ناملایمات و سختی‌ها، سال ۱۳۲۹ به دبیرستان لقمان تبریز می‌رود و سپس به استخدام آموزش و پرورش درمی‌‌آید.

در جریان کودتای ۲۸‌مرداد، چهار ماه زندانی می‌شود. پس از آزادی تا سال ۱۳۳۸ در آموزش و پرورش به‌کارش ادامه می‌دهد.

او سپس در دبیرخانه فرمانداری عجب‌شیر کار کرد و مسئولیت شورای آرد و نان کمیته ایثارگران را بر عهده داشت و سال ۱۳۶۰ بازنشسته شده است.

میرقنبر حیدری سال ۱۳۴۷ امتحان متفرقه داد و سال ۱۳۵۵ هم دیپلم ادبی گرفت.

عشق ۲۵ ساله دانشگاه رفتن

۳۵ سال پیش وقتی مرز ۵۰ سالگی را پشت سر می‌گذاشت، صدور حکم بازنشستگی‌اش از فرمانداری شهرستان عجب‌شیر نه تنها او را خانه‌نشین نکرد که عشق رفتن به دانشگاه را در دلش انداخت.

اما از سال ۵۵ تا ۸۰ (۲۵‌سال) پشت کنکور ‌ماند تا این‌ که بالاخره سال ۸۰ سد کنکور را می‌شکند و در دانشگاه آزاد جهرم در رشته علوم اجتماعی گرایش برنامه‌ریزی قبول می‌شود.

او می‌گوید: به خاطر کهولت سن و مشکلات مسکن مسئولان دانشگاه با انتقال من موافقت کردند و به دانشگاه آزاد تبریز منتقل شدم.

مسن‌ترین دانشجوی کشور شهریه‌های بالای دانشگاهی را یکی از مهم‌ترین موانع آموزشی دانست و گفت: سال ۸۴ باید مقطع کارشناسی را تمام می‌کردم، ولی به علت شهریه‌های بالا مجبور شدم واحد‌های کمتری بردارم و این مساله باعث شده تحصیل من در مقطع کارشناسی۱۱ سال طول بکشد.

میر قنبر در زمان تحصیل، درس استادان را سر کلاس یا می‌نوشت یا ضبط می‌کرد. می‌آمد خانه وچند بارخلاصه درس‌ها را روخوانی می‌کرد و گوش می‌داد.

او در طول تحصیل در دوره کارشناسی سه ترم مشروط شده، با درس زبان انگلیسی همچون بسیاری از دانشجویان مشکل اساسی در یادگیری داشته، چند میلیون خرج تحصیلش کرده تا این که سال ۹۱ با حسابداری دانشگاه تسویه کرده و مدرک کارشناسی را در رشته علوم اجتماعی اخذ کرده است.

 

قبولی در کارشناسی ارشد

بعد از اخذ مدرک کارشناسی، میرقنبر حیدری به صرافت می‌افتد تا تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد نیز پیگیری کند. بنابراین مهر ۹۲ در رشته تحقیقات آموزشی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد عجب‌شیر پذیرفته می‌شود. او خرداد امسال بعد از سه سال تلاش و کوشش از پایان‌نامه ارشد خود دفاع کرد.

جلسه دفاع از پایان‌نامه کارشناسی ارشد میرقنبر حیدری در هشتمین روز از خرداد امسال در محل اتاق دفاع دانشگاه آزاد اسلامی واحد عجب‌شیر با حضور استادان راهنما و داور و همچنین ریاست واحد و جمعی از دانشجویان برگزار شد و به‌‌عنوان تربیت دینی از منظر قرآن» با موفقیت مورد دفاع قرار گرفت. در جلسه دفاع وی دختر، نوه و نتیجه‌اش او را همراهی می‌کردند./فارس۱۳۹۵/۱۰/۱۰

***

دومین سکاکی -ایرانی۹۱ ساله

پیرترین دانشجوی ایران فارغ‌التحصیل شد 

غلامرضا رمضانی متولد ۱۳۰۵ با ۹۱ سال سن به عنوان دانشجوی رشته مترجمی زبان دانشگاه پیام نور مرکز ورامین فارغ التحصیل شد.

http://www.pirastefar.ir/wp-content/uploads/سکاکی-ایرانی-دانشجوی91ساله.jpg

غلامرضا رمضانی۹۱ سال درکنارهمسرش وامام جمعه شهرش-درحال دریافت

مراسم تجلیل از پیرترین دانشجوی کشور به همراه اهدای جوایز توسط عسگری ریاست دانشگاه، حجت الاسلام اسماعیلی امام جمعه شهرستان قرچک، حجت الاسلام نبوی مسئول نهاد رهبری استان تهران و حجت الاسلام علیزاده مدیریت فرهنگی مرکز ورامین، برگزار شد./۱۹مهر ۱۳۹۶

***

خانم سکاکی

اخذ مدرک دکترا در ۸۸ سالگی

یک زن ۸۸ ساله ژاپنی موفق شد مدرک دکترای خود را در رشته نساجی بگیرد و به این ترتیب در تاریخ تحصیلات عالی در ژاپن، این زن مسن‌ترین فردی است که موفق به اخذ دکترای خود شده است.

تصویر اخذ مدرک دکترا در ۸۸ سالگی

موضوع تحقیق کیوکو اوزکی» درباره پارچه‌های عتیقه است. او بیش از ۳۰ سال در این زمینه تحقیق کرده است تا نحوه ساخت و بافت پارچه در دوران جومون را کشف کند.

دوره جومون در تاریخ ژاپن به فاصلهٔ زمانی سال‌های ۱۴٬۰۰۰ تا ۳۰۰ پیش از میلاد مسیح گفته می‌شود.

اوزکی در حالیکه به شدت احساساتی شده بود، مدرک دکترای خود را از مسئولان آموزشی دانشگاه ریتسومیکان واقع در کیوتو دریافت کرد./ ۰۶ فروردین ۱۳۹۷جام جم



 معرکه علم یهودی 2

http://t.me/savadeelmi

علم یهودی 

ارسال دیدگاه 478 بازدید

گفتاری در علم دینی / سخنرانی دکتر ابراهیم فیاض

اومانیسم هم سیرهای متفاوتی دارد؛ همین تفکر که تا امروزه به چنین علمی رسیده در طی یکی دو روز نبوده بلکه پانصد سال طول کشیده تا یهودی ها به این جا رسیده اند یعنی شبانه روز کار کرده اند تا توانسته اند تحولی ایجاد کنند. مثلاً شما اگر به اومانیسمی که مطرح می کنند نگاه کنید اومانیسم جسمی است اما بلافاصله در فرانسه یه یک اومانیسم معرفتیتبدیل می شود. بلافاصله بعد آن به دکارت می رسیم و او نیز جزو اومانیسم معرفتی می شود و بعد از او کانت. بعد هم انقلاب فرانسه تحت تأثیر همین تفکرات به وجود می آید؛ یعنی تفکر کانتی که بازتولید می شود و به انقلاب در فرانسه تبدیل می شود و تفکر دکارتی و بقیه تحولات معرفتی که از زمانی است که سکولاریزم به وجود می آید.
سکولاریزم از زمان جدائی کلیسا از اموال خود که در زمان ناپلئون رخ داد شروع شد؛ 
ناپلئونتمام اموال کلیسا را به نفع دولت مصادره کرد و کلیسا بدبخت و فقیر شد؛ او دانشگاهسوربن را گرفت و به سکولارها و آدم های مادی تحویل داد؛ همه‌ی این کارها کار ناپلئون است و بقیه اروپا هم از ناپلئون تقلید کردند. ای کاش، ناپلئون معرفتی را می فهمیدیم اما متأسفانه ما ناپلئون را فقط به شجاعت می شناسیم ولی کشت و کشتارهای او در لبنان و سوریه را نمی‌شناسیم.
ویل دورانت در جلد یازدهم تاریخ تمدن می گوید ناپلئون آن قدر کشت که دیگر نتوانست بماند دید اگر بماند دیگر نمی توانند کشته را دفن کنند و همه مریض می شوند شهر را ترک کردند چرا که زن و بچه و کودک و… را کشته بودند. ناپلئون جانی ترین آدم در تاریخ بوده است. تاریخ غرب دو مقطع دارد و این دو مقطع در قصه جدید بسیار مهم است. یکی از آن دو مقطع از جانب اسکندر تا شروع شدن تمدن قدیم و دیگری هم ناپلئون که تقریباً تمدن جدید غرب را بنیان می گذارد و سکولاریزم از همین جا شروع می شود.
ناپلئون به تمام معنا بنیانگذار 
سکولاریزم است چه معرفتی و چه ساختاری، و بنیان معرفتی آن علوم تجربی بود. در مرحله‌ی آخر که بعد از ناپلئون بود سکولاریزم تاریخی به وجود آمد.هگل کاری نکرد مگر اینکه حرکت ناپلئون را تئوریزه کرد. فلسفه‌ی هگل فلسفه‌ی ناپلئون است که آن را تئوریزه کرده و یک نوع اومانیسم تاریخی به وجود آورده که مبنای جنگ های بعدی در جنگ جهانی اول و دوم می شود. هگلی‌های جوان که یهودی های اصلی هستند مثل فویرباخ و مارکس که مجموعاً هفت نفراند و آن ها بنیان‌گذار علوم انسانی جدیدی با نوع تفسیری که از تفکر هگل می‌کنند، را بنیان می‌نهند؛ مخصوصاً فویرباخ تفکر روانشناسی جدید را بنیان می‌گذارد.
وی روانشناسی اجتماعی را بنیان می گذارد و مارکس آن را تکمیل می کند. مارکس حق زیادی به گردن علوم انسانی غربی دارد. البته 
مارکسیسم آن را خراب کرد ( مارکس در آخر عمر خود می گفت من مارکس هستم ولی مارکسیسم نیستم )، او علوم انسانی جدید را تشکیل داد، بعد از مارکس هم فروید اومانیسم جنسی را بنیان گذاشت که در همه چیز حاکم شد، به طوری که می توان گفت پدران مدرنیسم مارکس و فروید هستند. مارکس بنیان گذار مدرنیسم اقتصادی و فروید بنیانگذار مدرنیسم فرهنگی، مذهبی و اخلاقی است.
مدرنیسم و مدرنیته ای که شما امروز می بینید حاصل زحمت این دو یهودی است که تا امروز حاکم اند، 
پوپر و بقیه در فلسفه علم، متأخرین ایشان هستند؛ این جهانی شدن که شما امروز می بینید پوپر و دیگران ترسیم کرده اند؛ اینکه جنگ جهانی آینده چه زمانی اتفاق می افتد؛ یعنی اینکه، چه نوع علوم انسانی تولید کنیم و در چه قالبی تفکر کنیم تا همه چیز بر این اساس بنیان گذاشته شود.
اگر شما همین 
علوم انسانی یهودی موجود غرب را که حاصلش جهانی شدن است و چارچوب کلان تئوریشان است را بپذیرید جهانی شدن را نیز می پذیرید که متأسفانه در ایران داریم می پذیریم با هزاران نام، مثلاً این ISI که مطرح می کنند و وزیر علوم (1) که به قول خودش دولت مکتبی است، ما چیزی از مکتبی بودنش در دانشگاه ندیدیم و آثار و شاخص هاشان همان آثار و شاخص های یهودی است.
من در یک برنامه زنده تلویزیونی گفتم که این آقایان تصمیم گیر در نظام آموزشی، در برابر غرب نوکر شده اند، من گفتم همین وزیر علوم شاخص های تولید علمی که ولی فقیه می گوید را تفسیر به یک ملاک یهودی به نام
ISI می کند، چون آمریکایی ها آن را در دانشگاه های امریکا تعیین می کنند و چون یهودی ها شاخص های علمی جهان را می دهند. آن ها می گویند که چه کسی علمی است و چه کسی علمی نیست.
آن ها که نگفتند ما اسم مان یهودی است بلکه همه شان به نام دیگران کار می کنند، با نیم درصد جمعیت جهانی سی درصد قدرت مستقیم جهان به دست آنان است و باقیمانده دیگر، غیرمستقیم، در رسانه، علم، اقتصاد و… تحت نفوذ آن ها است، البته به اسم یهودی نیست بلکه همه به اسم مسیحی است. مثلاً رئیس جمهور آمریکا (2) که یهودی نیست ولی اهداف آن ها را دنبال می کند و بقیه آن ها نیز همین گونه اند. هیلاری کلینتون که کلاً دست در دست یهودی ها است.
اگر این نظام را متوجه نشویم این خطر وجود دارد که با چارچوب هایی که تولید می شود ما خود به خود، حتی با چهره ای مذهبی و انقلابی در دست یهودی ها بیفتیم. قبلاً این کار را انجام داده اند، حالا هم انجام می دهند، پس تفکر را باید خوب شناخت و این کار دانشگاه است تا این بلوک بندی یهودی در تفکر را به دست آورد و آن را بفهمد تا سرش کلاه نرود، البته مسیحی ها هم با این مسأله درگیر هستند و جالب است که دانشگاههای مسیحی با این ها به شدت درگیر هستند و نمی خواهند زیر بار آن ها بروند؛ از این رو مفاهیم مسیحی را تولید و بازتولید می کنند.
ما باید این را نیز بفهمیم که کلاه مسیحی ها هم نیز بر سر ما نباید برود، چون ما امت وسط هستیم، این نکته را باید توجه داشت که باید هر دو را خوب بشناسیم، این نکته بسیار مهمی است. اگر ما بخواهیم در ایران چهارچوبی برای تفکر دینی بدهیم باید یک نظام برای تئوری سازی ارایه کنیم تا بفهمیم که کجاها خام شدیم و چه بر سر ما آوردند. فقط یک اشاره اینکه از مشروطه به بعد ما دچار بی هویتی نه فقط فرهنگی، بلکه معرفتی می شویم؛ مطلبی که 
آیت الله بهجت در کتاب در محضر بهجت می گوید، ایشان تحصیل کرده‌ی حوزه نجف هستند چون حوزه نجف در ابتدا حوزه مشروطه بود که بعد به تهران منتقل شد و تهران در اوایل مشروطه در حاشیه بود، مشروطه چیزی جز این نبود که می‌خواستند ایران را از زیر نفوذ روس‌ها بیرون ببرند تا تحت نفوذ انگلیسی‌ها در بیاورند» و علما این وسط فقط دویدند و کلاه سرمان رفت.
بعد از این قضیه ایران تا آخر انگلیسی شد، مشروطه از سفارت انگلیس بیرون آمد و به سفارت انگلیس برگشت و ما این وسط بازیگر شدیم و چیز دیگری نبود؛ حال نگاه کنید بحث ها از کجا شروع شد، چه کسانی طراح آن بودند؟ 
ملکم خان که یکی از آن ها است و لقب سِر » هم به او دادند که یک آدم شارلاتان بسیار قوی بوده، در سفر چهارم ناصرالدین شاه، ملکه حاضر نبوده او را ببیند و ناصرالدین شاه غصه می خورد تا اینکه این آقا واسطه گری کرد و ملکه ناصرالدین شاه را پذیرفت و در مقابل، ملکم خان امتیاز قماربازی در ایران را از شاه گرفت و از همانجا امتیازاتی که بعدها انگلیس از ایران گرفت شروع شد و از همانجا مملکت فروشی شروع شد که هیچ پادشاهی این طور مملکتش را نفروخت. همچنین ملکم خان روشنفکر مشروطه می شود البته امتیازی را که ملکم خان در سفر چهارم گرفت، قبل از مشروطه بود.
ملکم خان امتیاز بلیط بخت آزمائی و قمار خانه در ایران را می‌گیرد که معنادار است، در قبال این دید و بازدید ملکم خان امتیاز قمار بازی یعنی 
لاتاری (یعنی قمارخانه و مشروبخانه) را می‌گیرد. بنابر قرآن شراب و قمار هر دو از ابزار شیطان در دست یهودی ها هستند که در لاس وگاس و جاهای دیگر کار می‌کنند. مشروطه یعنی این؛ مشروطه از اینجا شروع می شود؛ مردم بیچاره آمدند گفتند چه می خواهید؟ عدالت را می خواهید؟ عدالت شد آزادی! آزادی هم به ولنگاری معنا شد و آقای رضاشاه هم مدرنیته (نه مدرنیسم) را وارد کرد.
وی با استبداد این مدرنیته را به ایران تحمیل کرد. این مطلب را همه گفته‌اند، در کتاب 
جمشید بهنام به نام ایرانیان و اندیشه‌ی تجدد» (3) مدرنیسم وارداتی و آمرانه را بخوانید یعنی با زور، چادر از سر ن کشیدن، آن ها را کردن تا رابطه جنسی برقرار شود و به طور کلی قصه هایی که دوره‌ی خشن آن مربوط به رضا شاه و دوره های نرم آن مربوط به محمد رضا شاه بود. اولین نکته اینکه ما را از جهان مسیحی دور کردند و به جهان یهودی نزدیک ساختند. پشتوانه‌ی انگلستان برای به وجود آمدن یک تفسیر یهودی از شیعه به نام بهائیت و تفسیر یهودی از اهل سنت و تولید کردن آن در عربستان به عنوان وهابیت؛ همه روشنفکری دینی هستند، روشنفکری دینی جزء بهائیگری نیست.

http://t.me/savadeelmi
در دانشگاه پلی تکنیک (دانشگاه امیرکبیر) از من خواستند مثال بزنم و من مثال همین بهائیت را آوردم و آن ها سکوت کردند، اگر قرار است پروتستانتیزم اسلامی که مرحوم شریعتی می‌گفت داشته باشید بهترین آن بهائیت است. اگر می خواهیم روشنفکر شویم چرا نرویم بهائی شویم؟ که سکوت کردند. در مقابل، دچار مسیحیت زدگی هم شدیم مثل انجمن حجتیه و مکتب تفکیک. اینکه یک باره جغرافیای معرفتی ما از روسیه تغییر جهت می دهد و به طرف انگلستان می رود کاملاً معنادار است. در ایران بهائی ها و یهودی ها مسلط می شوند، تمام اقتصاد ایران دست یهودی ها و بهائی ها می افتد. سیزده سال یک نخست وزیر بهائی (4) بر ما حکومت می کند؛ این ها معنادار است، این مسائل همین طور ساده نیست که شما خیال می کنید و اگر کسی بتواند برود روی این ها کار کند و اسناد آن را در بیاورد خیلی کار مهمی است.
اینکه آلمانی ها همیشه کنار ما بودند و علیه انگلیسی ها جنگیدند این بحثی جدی است؛ مثلاً در مورد قضیه‌ی دلیران تنگستان، یک متخصص آلمانی مشهور که شاید اسمش 
واسموس (5) بود، در کنار دلیران تنگستان جنگید و کشته شد که اسناد آن وجود دارد و در حال ساختن مستند آن هستند. در مورد ائتلاف آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم و … این ها تصادفی نیست. پدیدار شناسی یا بُعد معرفتی آلمانی و ژاپنی در حال باز تولید است و در جنگ جهانی اول و دوم هم این ها با هم همراه بودند که معنادار است.
بلوک بندی جهان هم همین طور است، اروپای متصل و منفصل همین گونه است، 
یهودیت را اروپای منفصل و مسیحیت را اروپای متصل می نامیم. اگر چارچوب های علوم انسانی و علوم تجربی را بشناسیم می فهمیم که بحث جدی تر از این بحث ها است که ما می‌گوییم. حال اینجا داریم تفریع و تنوعی در تقسیم بندی به وجود می آوریم، این ها علوم دینی هستند که در حال بازتولید هستند. اگر ما بخواهیم شروع کنیم تنها راه این است که جهان پدیداری یا جهان بینی خود (اسلام) را خوب بشناسیم. هانری کربن جمله زیبایی دارد، او می گوید شما دچار مشکل روش شناسی شده اید نمی توانید آن چیزی را که می خواهید صید کنید.
کاری که او انجام داد این بود که روش شناسی خود را از پدیدار شناس ها گرفت، چون خودش مترجم آثار پدیدار شناسی در فرانسه بود، وی می‌گوید من این کار را گرفتم تا بتوانم کاری انجام داده باشم، با اینکه کاتولیک بود بسیار عاشق امام زمان علیه‌السّلام بود و در آخر هم یا شیعه شد یا شاید هم کاتولیک از دنیا رفت، ولی آقا 
سیدجلال آشتیانی می‌گفت امام زمان علیه‌السّلام بر سر بستر بیمارش آمد، حالا اگر ما این را هم نگویم و همین بحث عادی را مطرح کنیم می فهمیم که عاشق بوده و در همه زیارات و دعاها گریه می کرده است.
ما جهان پدیداری خود را در دنیای امروز و بر اساس آن باید استخراج کنیم، فهم این مقصد کار ما در همین دانشگاه است، یعنی جهان پدیداری را اگر ما در جهان امروز بر اساس مختصاتی که دارد نتوانیم درآوریم نمی توانیم اسلام خودمان را بفهمیم، اسلام همیشه در حال تکمیل و تکامل معرفتی است و تجلی آن بیشتر می شود؛ چرا که
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» این تجلی، مدام بیشتر می شود که اصل آن انشاء ا… در زمان ظهور خواهد بود.
اگر بخواهیم جهان پدیداری در جهان امروز را باز تولید کنیم باید مختصات آن را بشناسیم. پس قدم بعدی دانشگاه، 
غرب شناسی یا جهان امروز شناسی است، حتی بودائیسم. باید تمام جهان را خوب بشناسیم اگر نشناسیم نمی توانیم جهان پدیداری بر اساس مختصات جهان را خوب تولید کنیم. این یکی از مشکلات است. جهان پدیداری مقتضای جهان امروز در چارچوب نظریه های زیادی در چین و هند باز تولید می شوند؛ مثلاً هند گزارش داد نصف جمعیت آن از قشر فقیر به متوسط رسیده اند. این ها وقتی قدرت اقتصادی شدند چند وقت بعد برای ما باز تولیدهای عظیم هندوئیسم می کنند، البته الان هم شروع شده اگر ماهواره را نگاه کنید یک شبکه دارند که تبلیغ هندوئیسم می کند و همین طور بودائیسم.
نکته بسیار مهم اینکه اگر مختصات جهان امروز در قالب این پنج مذهب یعنی یهودیت،مسیحیت،هندوئیسم، بودائیسم و شینتوئیسم را نفهمیم قافیه را باخته ایم، الان ما مشکل برخورد با مسیحیت داریم و کلیساهای زیرزمینی در ایران زیاد می شود و همین طور هندوئیسم در تهران؛ پول های کلانی خرج می کنند که خبرهای موثقی از دانشجوهای خودم دارم که پیروان این فرقه ها هستند. خدای هندو زنده می آید ایران، هیچ کس متوجه این معنی نمی شود. خدا خودش می آید اینجا! و تبلیغ هندوئیسم می کند، من عکس او را دیده ام؛ مردم هم می روند بمبئی برای دیدن این شهرها، این ها در بُعد مردم عادی است و اگر متوجه نباشیم فردا در بُعد معرفتی هم گرفتار می شویم.
مختصات جهان را بشناسیم تا پدیدار شناسی خود را بر اساس آن شناخت استوار کنیم، همه‌ی این ها را که گفتم در واقعیتی به نام ایران مطرح شده است. یعنی با سرنوشت بلوک بندی ایران از بُعد معرفتی را در جهان امروز تبیین کنیم، الان بلوک بندی به شدت در حال به وجود آمدن است. 
پوتین که به ایران آمد مصاحبه ای با شبکه‌ی خبر کرد، جمله ای گفت که هنوز دارم به آن فکر می کنم؛ گفت محققین ما گفته‌اند آینده‌ی یهودیت، مسیحیت و اسلام در ایران معین می‌شود و به همین دلیل ایران برای ما به شدت مهم است که با آن رابطه داشته باشیم. اینکه او با ایران قرارداد نظامی سلاح های استراتژیک امضا می کند و بلوک بندی درست می کند برای این است که آینده‌ی یهود و مسیحیت در ایران تعیین می شود.
وظیفه‌ی ما خیلی سنگین است. دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام باید بلوک بندی معرفتی ایران را تأمین کند، متأسفانه در دانشگاه های اسلامی یکی از این نقص ها که می بینیم همین است، یا نقص جهان پدیداری و و چارچوب نظریه ای یا نقص فهم مختصات جهان یا نقص واقعیت شناسی ایران، در دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام ما غرب شناسی کار کرده ایم ولی اسلام شناسی هنوز خیلی مانده، البته تا حدودی کار کرده ایم؛ ولی ایران شناسی اصلاً کار نکرده ایم و مختصات ایران شناسی صفر بوده است؛ این دانشگاه نتوانست برنامه های کلان ایران را تولید یا حداقل به صورت علمی نقد کند.
ممکن است بچه های بسیج بریزند و شلوغ کنند و شعار بدهند (6) ولی این فایده ندارد؛ بچه های بسیج باید چارچوب تئوریک تولید کنند؛ مثل زمان جنگ موقعی که ما در دبیرستان بودیم و زمانی که در جنگ مغلوب بودیم و عراق جلو می آمد هیچ کس با ما کاری نداشت، بچه های مجاهدین خلقی به صدام فحش می دادند، همین بچه های توده ای به صدام فحش می دادند ولی لحظه ای که بچه های بسیج شروع کردند به عملیات جدی این ها بلند شدند و شروع کردند علیه نظام و انقلاب شعار دادن و هر چه که جلوتر رفتیم تندترش کردند که الحمد لله عملیات فتح المبین شد و در عملیالت بیت المقدس خرمشهر و دشت عباس آزاد شد. آن کاری که بچه ها اول کردند کار ایذائی بود؛ سه گام و پاتک زدن و شبیخون که ما آموزش دیدیم؛ ولی بعدش لشکرکشی کردیم و فتح فاو و پیروزی های کلان، آن ها را سر جای خودشان نشاند. کاری که الان ما داریم انجام می دهیم همین است، یعنی ما باید این سه قسمت را با هم انجام بدهیم.

http://t.me/savadeelmi
دانشگاه مفید در قم کاملاً غربی است و کاری به اسلام ندارد، در سمیناری که یکی از دوستان ما حضور داشت می گفت آمریکائی ها گفتند این جا که همان آمریکا است ما خیال کردیم این جا قم است، یعنی این قدر روشنفکر شدند که آمریکائی می گوید این جا یعنی قم، آمریکا است و چیزی جز آمریکا نیست.
فرهنگستان علوم اسلامی در قم هم غرب شناسی و هم ایران شناسی آن ضعیف است؛ اگر این سه (اسلام شناسی، ایران شناسی و غرب شناسی) با هم ترکیب شود تئوری سازی رخ می‌دهد. شک نکنید! نترسید! مثل بچه‌های بسیج در زمان جنگ که کسی باور نمی‌کرد بتوانند کاری انجام بدهند ولی دادند.

http://t.me/savadeelmi     

قسمت قبلی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
1- منظور دولت نهم است.
2- جرج دبلیوبوش.
3- بهنام، جمشید، ایرانیان و اندیشه ی تجدد، تهران: فروزان، 1386.
4- منظور امیرعباس هویدا است.
5- ویلهلم واسموس، برای دیدن شرح حال جالبی از نبردهای او همراه خضر خان تنگستانی ر ک:
http://www.centralclubs.com/topic-t64902.html
6- منظور تشکیل جلسات مختلف سخنرانی، مناظره، هم اندیشی یا برگزاری دوره های مطالعاتی با موضوع تولید علم است.



معرکه‌ی علم یهودی و علم مسیحی (1)


http://t.me/savadeelmi


علم یهودی 

ارسال دیدگاه 1,038 بازدید

گفتاری در علم دینی / سخنرانی دکتر ابراهیم فیاض (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
این که 
علم دینی داریم یا نداریم، باید بگوییم که اصلاً علم غیردینی نداریم و این نکته تقریباً برای ما واضح است، این نکته فقط در تاریخ گم شده است. علمی که اکنون در جهان وجود دارد علم یهودی است و پشتوانه‌ی آن چارچوب و جهان‌بینی‌های یهودی است که همزمان بارنسانس در اروپا حاکم شد. رنسانس دینی است که از دل کلیسا با نوعی تفسیر یهودی ازمسیحیت بیرون آمد که جسمانیت بشر را بر تش حاکم کردند.
به این دلیل که خدا در جسم مسیح تجلی کرده پس مسیح نه فقط روحش مقدس است بلکه جسمش نیز مقدس است. به همین دلیل کلیسا شروع کرد پول دادن به مجسمه سازان مثل 
می‌کل آنژ یا لئوناردو داوینچی نقاش و یا رافائل نقاش تا دیوارهای کلیسا را به جسم‌های مقدس مزین کنند. شما اگر به کلیساهای دوره‌ی قرون وسطی بروی جای خالی در این دیوارها نیست؛ یا مجسمه یا نقاشی را مشاهده خواهید کرد. غالباً در ایتالیا نقاشی و در آلمان مجسمه است. مجسمه‌هایی البته بدون وجه جنسی؛ آن‌ها به عبارت دیگر می‌خواهند بگویند جسم مهم است از این رو به زیبا شناسی جسمانی روی آوردند. کلیسا مرده‌ها را به لئوناردو داوینچی می‌داد تا تشریح کند و تمام ماهیچه‌های آن‌را و زیبا شناسی تمام آن‌را به دست آورد و بتواند آن‌را تجسم دهد. در نقاشی‌های او که در کلیسای فلورانس بیش از سیصد نقاشی است، بر اساس آن حاکمیت جسم انسانی در بعد معنوی و دینی که از یهودیت به وجود آمده دیده می‌شود، یعنی تفسیری که از مسیحیت شد از همان اول جسمی و مادی بوده.
انتهای قرون وسطی در این رابطه بحثی مطرح شد که خدا انسان را به صورت خودش خلق کرد.
خلق الله آدم علی صورته» که در بحث‌های عرفانی ما آمده که صور عرفانی به صور کلی ترجمه شده به نفخت فیه من روحی» ولی آن‌ها تفسیر جسمی کرده‌اند. که خدا هم به همین شکل است پس جسم انسانی مقدس است. از این بحث وارد اومانیسم شدند یعنی تفسیر آن اومانیسمی که شما می‌بینید از همین تفسیر جسمانی انسان شروع شد. از تفسیر جسمانی خدا و تقدس بخشیدن به جسم انسانی که عرض شد در نقاشی‌ها و مجسمه‌ها تجلی کرد.
دوم: 
حس‌گرایی یهود است. یهود در همه چیز حسی عمل می‌کند، یعنی اصلاً انتزاعی نمی‌تواند کار کند. یهودیان ما در ایران یا خارج از کشور در علوم حسی بسیار قوی هستند مثل طب، بارها در تاریخ اسلام شنیده‌اید که برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی علیه‌السّلام طبیب یهودی می‌آوردند، یهودیان به شدت با علوم تجربی محشور بوده‌اند؛ همین الان اگر نگاه کنیم یهودی‌ها از قبل از انقلاب هم طبیب‌های خوبی هستند و هم طلاسازهای خوبی، اکنون در شیراز طلا سازی آن‌ها یکی از بهترین طلاسازی‌ها است به همین دلیل که ملتی حس‌گرا هستند. در قرآن هم این مسأله بارها تأکید شده و از حس‌گرائی آن‌ها داستان ذبح گاو است. که خدا می‌فرماید یک گاو را ذبح کنید آن‌ها تا جزئیات و ریز ریز آن را نپرسند دست بر نمی‌دارند.
یهودیان نمی‌توانند کلی فکر کنند. چه گاوی؟ چه رنگی؟ چند ساله؟ و… این‌قدر ریز کردند که انگار نمی‌خواستند گاو را ذبح کنند. یا آن‌جا که می‌خواستند خدا را ببینند یعنی خدای نادیده را نمی‌خواهند و خدای حسی را می‌طلبند. یا جائی که گوساله سامری را به جای خدا عنوان می‌کنند یعنی نظام یهود بر همین علوم تجربی است و به شدت بر  
منفعت‌گرایی تأکید دارد.
اگر در 
تورات نگاه کنید انسان در مقابل خدا قوی است؛ یدالله مغلوله» و خدا قدرتی در مقابل انسان ندارد. استعاره‌هایی در تورات به کار رفته که خدا با یعقوب کشتی می‌گیرد. این یعقوب است که خدا را دم صبح بر زمین می‌کوبد و در این بُعد انسان غالب بر خدا است و حتی خدا زمانی که می‌خواهد بر یهود نازل شود به شکل انسان نازل می‌شود و به شکل انسان در می‌آید. در تورات منفعت طلبی زیاد آمده؛ یهودیان بر اساس منافع‌شان احکام خدا را توجیه می‌کنند و آن‌را مخفی می‌کنند.
کل بحثی که به وجود می‌آید این است که دین خدا کنار برود و انسان جای آن بیاید؛ کل بحث 
اومانیسم هم همین است و علمی که تولید می‌شود ناظر بر علم تجربی و کاربردی است. یهودیان بعد از تغییر و تحولاتی که در اروپا ایجاد می‌شود از هلند در دوره‌ی کرامول به انگلیس می‌روند و در این کشور علم و ثروت آنگلوساکسونی به وجود می‌آورند که تا امروز در آن حاکم هستند.
عقلانیت آن‌ها تحت ملکه انگلیس و مجلس اعیان است و مجلس عوام و نخست وزیر صوری هستند. لردها که در مجلس اعیان هستند همان یهودی‌های اصلی در دوره‌ی کرامول هستند و تا الان یدشان در ید خانم ملکه است. همه‌ی کارها را به خوبی ردیف می‌کنند که اخیراً دوباره آثار این‌ها به خوبی آشکار شد. پس اگر در انگلستان انقلاب صنعتی می‌شود از علوم تجربی در می‌آید. لامارک و داروین و همه این‌ها از آن نظام یهودیسم معرفتی است و اروپای متصل (قاره‌ای) با این وضع مخالف هستند. آلمان و فرانسه با انگلیسی ها کاملاً مخالف اند که در فلسفه شان کاملاً معناگرا هستند، سعی می کنند مسیحیت همیشه تجلی پیدا کند.
البته آن‌ها با یک پروتستانتیزم عظیم رو به رو هستند که در شمال اروپای متصل زندگی می‌کنند، و این‌که آنجا در شمال همیشه یک جنگ جنوب و شمال هم در فرانسه و هم در آلمان به شدت بالا است. جنوبی ها در آلمان و فرانسه کاتولیک هستند که حاشیه کوه‌های آلپ و پشت کوه‌های آلپ را در بر می گیرد ولی ساکنان مناطق شمالی در آلمان و فرانسه پروتستان هستند که منبع علم تجربی و سرمایه داری صنعتی است؛ در جنوب غالباً کشاورزی است و آدمهایی به شدت معنویت گرا و کاتولیک هستند. آن ها انقلاب را علیه یهودی ها ایجاد کردند و با یهودی ها میانه‌ی خوبی نداشتند و نماد صلیب شکسته بر پرچم، که یک نماد شرقی میترائیسم و معبد شائول چین بود، را نماد خود برگزیدند. یادتان باشد که هیتلر هم یک کاتولیک بسیار متعصب از اتریش و گیاه خوار بود. اصلاً گوشت نمی خورد یعنی یک انقلاب 
کاتولیسیم علیه یهودیسم بود اینکه یهودی ها این قدر می ترسند این است که هیتلر هویت مذهبی داشت.
مثلاً همین نئومحافظه کاران آمریکا که هویت مذهبی 
صهیونیستی دارند با تفسیر جدیدی از پروتستانتیزم که به شدت یهودی است به میدان آمدند که ادامه پروتستانتیزم اولیه است؛ پس پروتستانتیزم تفسیر یهودی مسیحیت بود به وسیله لوتر و تفسیر عهد جدید به وسیلهعهد عتیق. این نکته را که عرض کردم مبنای تولید علم گردید در غرب، مبتنی بر پروتستانتیزم که تفسیر یهودی مسیحیت بود و زمینه ساز سرمایه‌داری یهودی شد.
اخلاق پروتستانتیزم که 
ماکس وبر این را در کتاب خود خوب کار کرده، (2) و شخص دیگری است به نام سومبارت که هم مباحثه‌ی وبر بود و کتابش به فارسی ترجمه شده (3) که دربارهسرمایه‌داری یهودی است که ایشان با وبر در همین مسأله اختلاف پیدا می کند و در ادامه از یکدیگر جدا می شوند. او معتقد شد که اصلاً یهودی ها بودند که سرمایه داری را به وجود آوردند و ربطی به پروتستانتیزم نداشت که خیلی اختلاف بین آنها واقع شد که خیلی با هم بد شدند و یهودی ها وبر را در این نکته بالا بردند و تئوری وبر را بالا بردند. بسیار به نفع شان بود، چرا که سبب مخفی شدن نقش یهود شد.
در حال حاضر اکثر دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی در دستان یهودی ها و سرمایه داری معرفتی است؛ اکثر اساتید و اکثر هیأت امنای دانشگاه ها یهودی هستند؛ اکثر رسانه های غربی و اکثر مراکز سرمایه داری و بانک ها به دست آن‌ها است؛ 
روچیلد در اروپا، راکفلر ومورگان در آمریکا و کل ساختارها در دست این ها است، و آنان می خواهند مخفی بمانند و نمی خواهند ظاهر شوند و اینکه سارکوزی که یک یهودی مجاری الاصل است، رئیس جمهور یک کشور کاتولیک می شود نکته ای معنادار است.
ما الان علمی داریم، علمی که پشتوانه اش سرمایه داری و چهارچوبش سرمایه داری است؛ حتی اقتصاد آن هم سرمایه داری است؛ روانشناسی آن بر اساس محرک و پاسخ است و یک بحث مکانیکی از انسان است؛ ت 
ماکیاولی در علم ت مقوله ای یهودی است و در بحث های دیگر که هر کدام را که نگاه می اندازید بحث های یهودی است.
تاریخ هم نشان داده که یهودیان کاملاً پشت این بحث ها هستند و اگر شما به روشنفکران نگاه کنید همگی یهودی و ضد مسیحیت بوده اند، مثل 
فویرباخ و هگل. هگل که ابتدا یهودی بوده و به بهانه ای ( خدای جبری یهود ) مسیحی شده که این که تا چه قدر مسیحی شده من نمی دانم، بعضی می گویند یهودی است و بعضی دیگر می گویند مسیحی است؛ برای من سؤال بود که او چه طور به فلسفه معرفتی مسیحی وارد شده و بعد متوجه شدم که او یهودی بوده و طی یک تغییر و تحول خودش را مسیحی کرده یا جا زده یا شده یا التقاطی بوده؛ من نمی دانم باید دقیق شد و اسناد را مطالعه کرد. او تاریخ گرایی یهود را با مسیح روح الله، ترکیب کرده و فلسفه پدیدار شناسی خود را تنظیم می‌کند.
ولی هر جا ما تفکر مادی و تفکر سکولار داریم یهودی ها حاکم هستند و هر جا برعکس، تفکر معنوی و چارچوبی معنوی داریم این جا مسیحی ها حضور دارند. مثل روانشناسی
گشتالت مسیحی که برخلاف روانشناسی تجربی مبتنی بر محرک و پاسخ بحث می کند؛ و نیز مثل هولیسم مسیحی ها (4) که در روش شناسی در مقابل اتومیسمی که یهودی ها به کار می برند آن روش را تجویز می کند. الان اتومیسم در دنیا حاکم است و مهندسی به این معنا که می گویند، یک مقوله یهودی است.
مسیحی‌ها فقط هارمونی را قبول دارند مثلاً این‌که آقای الهی قمشه‌ای از 
هارمونی می‌گویند، هارمونی مقوله‌ای از عرفان مسیحی است؛ البته ایشان با عرفان اسلامی با شیوه ای که خودشان دارند قاطی می کند و این بحث ها را مطرح می کند. هر چند عرفان اسلامی که عرفان ابن عربی باشد کاملاً یک عرفان مسیحی است که با اسلام قاطی شده؛ نتیجه اینکه عرفان ما غالباً به عرفان مسیحیت نزدیک می شود و به همین دلیل است که اصلاً به عرفای مسیحیت نزدیک می شود، خاقانی و خود حافظ که به مقوله های مسیحی نزدیک می شوند به این علت است که ریشه این ها به مسیحیت بر می گردد یعنی روانشناسی آن ها متفاوت است.
همین طور اقتصاد که اخیراً توانستند تنفس کنند و تئوری سازی نمایند، مثل پرفسور 
پیچ که چند بار از آلمان به ایران سفر کرده است. این ها در تئوری ضعیف هستند زیرا سرمایه داری با آن دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتی، با پشتوانه تفکر یهودی تمام نظام های تئوریکی تولید می کند که به نفع خودش است.
مثلاً مسیحیت از زمانی که 
جهانی شدن مطرح شد از دوازده سال پیش یا بیشتر، یک پروفسور مسیحی از دانشگاه گریگوری ایتالیا به اینجا آمد. ایشان به شدت جهانی شدن را رد کرد؛ حتی از قرآن هم مثال آورد؛ آن ها به شدت بر ارتباطات میان فرهنگی تکیه می کنند و عقل میان فرهنگی را قبول دارند که در واقع بحث هائی است که در جنوب آلمان و ایتالیا است.
اما این ها که یهودی هستند همه جهانی شدن ( 
Globalization ) را قبول دارند و مرکز آن هم در نیویورک است. در قرآن هم آمده که یهودی ها در ذهن شان از همان اول به دنبال جهانی شدن بوده اند وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» و اینکه در جای دیگر پس از وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی اَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ‌». منظور از کلمه ذکر در قرآن، تورات است که بعد از زبور آمده و در آن مقوله تفکر جهانی شدن در ذهن یهودی ها بوده و الان برای جهانی سازی علوم تجربی و علوم انسانی بلند شدند و ما متأسفانه هنوز عمق آن را نفهمیده ایم و فقط به طور سطحی در مورد آن بحث می کنیم در حالی که ریشه همه این ها از یهودیت است.
پس علوم فعلی که شما می‌بینید و باعث فساد در زمین شده
بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» این همان قصه‌ی علوم یهودی و علوم کاربردی یهودی است که ما آثار اامی آن را می بینم و یهودی ها تا آخر دارند از این نظام معرفتی و علوم تجربی دفاع می کنند. شما دفاع پوپر را از علم و تکنولوژی جدید نگاه کنید که تا آخر عمرش دفاع کرد و حتی به خدائی که داشت شکاک بود. بحث هایی که در فلسفه‌ی علم خود دارد هر چه می گوید بوئی از عرفان یهودیدارد که وارد آن بحث نمی شوم.
پس ما علم غیردینی نداریم. الان محل دعوای ما بین علم یهودی و علم مسیحی است که متأسفانه ما در آن سرگرم شده ایم. هایدگری ها که همه آن ها آلمانی و کاتولیک هستند؛ به طور کلی پدیدار شناسان و آنهایی که ضد تمدن جدیدند دارای 
عقل مسیحی هستند و آن ها که در شمال اند مثل هگل، این ها عقل یهودی دارند و مقر آن ها هامبورگ است در شمالی ترین قسمت ها؛ اگر بخواهیم در جغرافیای معرفتی بحث کنیم بسیاری از این بحث ها برای ما روشن خواهد شد؛ هنوز هم جنوب آلمان به شدت معنویت گرا است و می خواهد علوم معنوی تولید کند یا علومی جهان پدیداری مثل جورج زیمل (5) و مارکس شلر (6)، این شخصیت ها همه جنوبی و معنویت گرا هستند و زمانی که می خواستند بحث معنوی کنند شلر» و زیمل» از یهودیت تغییر دین دادند و کاتولیک شدند یعنی نتوانستند جامعه شناس معنویت گرا یا علوم اجتماعی معنویت گرا بمانند مگر اینکه به مسیحیت و کاتولیسم گرویدند.
کتاب های ماکس شلر را در خفا نگه داشته اند و از نوشته های او به غیر از چند اثر او چاپ نشده و همه در موزه به صورت دستنویس نگهداشته می‌شود، جز چند اثر. من چند سال قبل که به نمایشگاه کتاب فرانکفورت رفته بودم موقعی که از مسئولین اطلاعات آنجا پرسیدم که کتاب های مارکس شلر کجا است، در کامپیوتر نگاه کرد گفت هیچ چیز نیست. خیلی جالب است نمایشگاه با این عظمت که سه روز نوزده میلیارد مارک ( 9/5 میلیارد دلار ) فروخت اثری از آثار شلر نیست.

http://t.me/savadeelmi
زیمل را هم به همین نحو مخفی نگه داشته اند و چندان مطرحش نکرده اند چون این ها منحرفینی بودند که نباید خیلی به آن ها آب و تاب می دادند ولی مارکس و هگل و بقیه را چه کار کردند! هر چه در اروپا به عقب تر برگردید و دقیق تر می شوید این ماهیت علوم امروزی که علم یهودی اند به خوبی آشکار می شود و همه افرادی که در این وادی هستند راه پیدا می کنند و هر کس در این وادی نیست عملاً سانسور می شود و در یک نوع بن بست گیر می کند و هیچ خبری از وی پیدا نمی شود.
در ایران معاصر روشنفکرترین ما فقط تفکر یهودی را مطرح می کند و هیچ گونه تفکر مسیحی مطرح نمی کند غیر از قلیلی که هایدگری هستند که در گوشه افتادند و غالباً در زیر فشار هستند، ولی اخیراً دارند بروز می کنند، مثل همین جلسه روشنفکرهای دینی که اخیراً در حسینیه ارشاد سخنرانی می کردند هم هایدگری ها تشریف داشتند هم پوپری ها؛ الان این دو قشر در حال اتحاد هستند. اتحاد تفکر غربی اعم از یهودی و مسیحی بر علیه تفکر اسلامی، که اگر ما نیز نباشیم ساختار و معرفت ما تحول پیدا می کند و این نکته بسیار مهمی است.
در این قصه اگر ما یعنی دانشگاهی مثل دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام این طرح‌های کلان را نفهمد خودش هم می‌شود بازیگر میدانی که یهودی ها و مسیحی ها درست می کنند. یک روز به چنگ دامن یهودی ها می افتیم یک روز به چنگ دامن مسیحی‌ها و مجبوریم معرفت آنان را باز تولید کنیم؛ البته متأسفانه این کار تا به حال در دانشگاه رخ نداده و ما توجه به این قصه نداشته‌ایم.

ادامه دارد…

http://t.me/savadeelmi

قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

1- جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
2- ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، مترجم: عبدالکریم رشیدیان، تهران: علمی و فرهنگی، 1385.
3- ورنر سومبارت، یهودیان

منظور از عالم متهتک» و جاهل متنسّک» در سخن امام علی(ع) کیست؟

http://t.me/savadeelmi

پرسش

منظور از عالم متهتک» و جاهل متنسّک» در سخنی از امام علی(ع) کیست؟

پاسخ اجمالی

در کتاب غررالحکم، که بخشی از حکمت‌ها و سخنان حضرت امام علی(ع) را در خود جای داده، چنین آمده است: ما قصم ظهری إلا رجلان عالم متهتّک و جاهل متنسّک‏ هذا ینفر عن حقّه بتهتّکه و هذا یدعو إلى الباطل بتنسّکه‏»؛

[1] فقط دو شخص کمرم را شکستند؛ عالمی که از انجام گناه ابائی ندارد و نادانی که اهل عبادت باشد. آن عالم با ارتکاب گناهان، مردم را از دینداری فراری می‌دهد و این نادان، به خاطر جهلش،‌ مردم را به سمت باطل می‌کشاند.
روایتی به همین مضمون، از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.

[2] در این روایت، از دو نفر نام برده شده است که موجب دور شدن مردم از دین و راه حق می‌شوند. این دو گروه عبارت‌اند از:
1. عالم متهتک: متهتک به کسی گفته می‌شود که از رسوا شدن باکی ندارد.

[3] طبیعتاً کسی که از رسوا شدن، ترسی نداشته باشد، از انجام هیچ خطا و گناهی ابایی ندارد. چنین افرادی، با اعمال ناشایسته خود، موجب بدبینی مردم نسبت به علم و دین می‌شوند، و آنان را دین‌گریز می‌کنند.
2. جاهل متنسک: یعنی شخص نادانی» که اهل زهد و انجام عبادات است

[4] و در انجام عباداتش سخت‌کوش است.

[5] چنین افرادی، ظاهری زیبا و فریبنده دارند ولی باطنی تاریک و خالی از نور علم و معرفت. درباره این‌که این اشخاص، چه طور موجب کشانده شدن مردم به سمت باطل می‌شوند، احتمالات مختلفی داده شده و تفاسیر متفاوتی ارائه گردیده است. برخی گفته‌اند که منظور از باطل، همان جهلی است که یک عابد دارد، و مردم به خاطر عباداتی که از او می‌بینند، به جهل او رغبت پیدا می‌کنند و آن‌را امر مثبتی تلقی می‌کنند.

[6] برخی دیگر گفته‌اند که منظور این است که این فرد جاهل، به خاطر جهلش، موجب ایجاد بدعت در عبادات و دین می‌شود و مردم هم از او پیروی می‌کنند و به باطل کشیده می‌شوند. ممکن است که این دو نظریه، به یک موضوع اشاره داشته باشند. تفسیر دیگری می‌گوید: وقتی مردم، نادانی و جهل این شخص عابد را می‌بینند، نسبت به زهد و عبادات بی‌رغبت شده و راهی خلاف آنچه که او می‌رود طی خواهند کرد و در نتیجه از عبادات دوری خواهند کرد.

[7]

 


[1]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائی، سید مهدی،‏ ص 696، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.

[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 208، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[3]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 780، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.

[4]. همان، ص 265.

[5]. فیض کاشانی، محمد محسن، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، محقق، مصحح، انصاری قمی، مهدی، ص30، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1371ش.

[6]. آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: حسینی ارموی محدث، جلال‌الدین، ج 6، ص 98، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش.

[7]. بحار الانوار، ج 1، ص 208.

 



آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها